top of page
  • Instagram
  • YouTube

گزارش و تحلیل روز

کشته‎ های غیر نظامی 26 درصد

❇️ در پایان جنگ ۱۲ روزه، برخلاف روایت‌های مستقل آن روزها که سهم غیرنظامیان را یا بسیار بالا (۶۰٪) یا بسیار پایین (۱۴٪) اعلام می‌کردند، مرکز آماری چشما با تکیه بر داده‌کاوی چندمنبعی، پنجم تیرماه به عدد دقیق‌تری رسید: ۲۶.۲٪ از کشته‌شدگان، غیرنظامی‌اند. این رقم، در آمار رسمی دولت(یک مرداد) نیز ۲۶٪ اعلام شده است؛ تطابقی کم‌سابقه که نه تصادفی، بلکه نتیجه‌ انتخاب روش‌شناسی دقیق و بی‌طرفانه است.

اگر سیستم داده‌کاوی و تحلیل آماری با دقت و روش علمی عمل کند، می‌تواند حکومت را—حتا در ساختارهای غیرپاسخ‌گو—وادار به شفاف‌سازی کند. ایجاد نهادهای مستقل برای پایش داده، نظرسنجی و ثبت آمار، در بستر حکومت‌های سانسورمحور، نه فقط ابزار نظارت عمومی، بلکه یکی از ستون‌های حیاتی روزنامه‌نگاری مسئول و رسانه‌ آزاد است.

یونیفرم متن (26)_edited.jpg
ChatGPT Image 8 juil. 2025, 11_38_30.png
تحلیل بنابر پیتزای پنتاگون

پشت‌پرده ۴۰۰ کیلوگرم اورانیوم،
آلودگی کم‌سابقه هوا و فرضیه‌ پوشش امنیتی

۱۸ تیرماه ۱۴۰۴ – گزارش اختصاصی چشما

🔶 یک محموله سنگین، یک احتمال نگران‌کننده

در میانه تیرماه ۱۴۰۴، هم‌زمان با تداوم درگیری‌های امنیتی و نظامی میان ایران و اسرائیل، منابع اطلاعاتی غربی خبر از انباشت ۴۰۰ کیلوگرم اورانیوم غنی‌شده با غنای ۶۰ درصد در مراکز هسته‌ای ایران دادند. عددی که با توجه به غنای آن، تنها یک گام تا سطح تسلیحاتی (۹۰ درصد) فاصله دارد.

از نظر فنی، این مقدار اورانیوم معادل حدود ۲۱ لیتر فلز فوق‌متراکم است؛ حجمی تقریباً برابر با یک چمدان فلزی کوچک**، اما با وزنی برابر با **۸۲ فرد ۵ کیلویی. تقسیم این حجم به ده واحد ۴۰ کیلوگرمی نیز بسیار ساده‌سازی‌شده اما خطرناک است؛ زیرا هر واحد، به اندازه یک آجر فشرده و غیرقابل‌تشخیص در محموله‌های صنعتی جا می‌گیرد.


🔶 مسیرهای فرضی برای جابه‌جایی

تحلیل مسیرهای احتمالی نشان می‌دهد جابه‌جایی این حجم از اورانیوم در داخل کشور و یا به‌سوی خارج از مرزها (مثلاً سوریه یا روسیه) از سه راه ممکن است:

1. مسیر زمینی داخلی: نطنز → فردو یا پارچین
2. مسیر زمینی برون‌مرزی: نطنز → کرمانشاه → مرز سومار → عراق
3. مسیر دریایی: نطنز → بندرعباس → خروج از تنگه هرمز در کشتی باری

هر یک از این مسیرها مستلزم استفاده از وسایل نقلیه صنعتی، اسکورت امنیتی، و پوشش لجستیکی دقیق است. اما در فضای ردیابی ماهواره‌ای، پهپادی و اطلاعاتی که امروز ایران در آن قرار دارد، هیچ انتقالی بدون ریسک نیست.

🔶 ریسک‌های امنیتی جابه‌جایی

حمل ۴۰۰ کیلوگرم اورانیوم با این غنای بالا، فارغ از خطرات فنی (گرما، آتش‌گیری، آلودگی محیطی)، دارای ریسک‌های اطلاعاتی بسیار است:

ردیابی با ماهواره‌های حرارتی و اپتیکی؛
گزارش‌های اطلاعات انسانی (HUMINT)؛
شناسایی از طریق گمرکات بین‌المللی یا شبکه‌های دریایی (AIS)؛
و مهم‌تر از همه، **حساسیت لحظه‌ای نهادهای امنیتی اسرائیل، آمریکا و متحدانشان.

به همین دلیل، حتی اگر جمهوری اسلامی اراده‌ی حمل این محموله را داشته باشد، در صورت نبود پوشش امنیتی، ریسک هدف‌گیری و نابودی در مسیر بسیار بالاست.

🔶 اما آیا راه‌حلی برای پوشش این ریسک‌ها طراحی شده؟

در همین روزها، پدیده‌ای کم‌سابقه در ایران توجه رسانه‌ها را جلب کرد:
🔸 صدور هشدار نارنجی آلودگی هوا در ۲۱ استان ایران به‌طور هم‌زمان، در میانه تابستان
🔸 گزارش‌هایی از ریزش برگ درختان، کاهش دید افقی و سکون جو در استان‌هایی که معمولاً در تابستان هوای پاک‌تری دارند

کارشناسان مستقل محیط‌زیست این پدیده را «عجیب»، «غیرمترقبه» و «بی‌سابقه برای این فصل» توصیف کردند. جدول‌های تطبیقی نیز نشان می‌دهد در دهه اخیر چنین آلودگی گسترده‌ای در تیرماه ثبت نشده بود.

در کنار این شرایط، برخی تحلیلگران امنیتی احتمال می‌دهند این آلودگی می‌تواند یک برساخت امنیتی با هدف پوشش جابه‌جایی‌های حساس، از جمله حمل مواد رادیواکتیو یا تجهیزات نظامی باشد. ذرات معلق فلزی یا شیمیایی در سطح پایین جو می‌توانند:

دید اپتیکی و حرارتی ماهواره‌ها و پهپادها را کاهش دهند
اخلال در اسکن لیدار و تصویربرداری SAR ایجاد کنند
و باعث استتار مسیرهای حرکتی در سطح زمینی یا دریایی شوند

🔶 جمع‌بندی

ترکیب هم‌زمان این سه پدیده:

وجود ۴۰۰ کیلوگرم اورانیوم با غنای بالا
اعلام آلودگی گسترده در ۲۱ استان
گزارش علائم غیرمعمول زیست‌محیطی

می‌تواند به‌عنوان زنگ خطر برای یک عملیات پنهانی جابه‌جایی حساس هسته‌ای یا نظامی تفسیر شود؛ عملیاتی که در شرایط عادی احتمال لو رفتن آن بالاست، اما اکنون، در سایه مه‌آلود و بی‌سابقه تیرماه ایران، شاید ردگیری‌اش دشوارتر شده باشد.

​---------------------------------

این اینفوگرافی با عنوان «آلودگی بی‌سابقه هوای تابستان ایران (تیر ۱۴۰۴)» نشان می‌دهد که در تابستان ۲۰۲۵ (تیر ۱۴۰۴) برای نخستین بار در دهه اخیر، ۲۱ استان ایران هم‌زمان هشدار نارنجی آلودگی هوا دریافت کرده‌اند.

🔹 نمودار ستونی بالا نشان می‌دهد که تا پیش از ۲۰۲۵، آلودگی شدید معمولاً در زمستان رخ می‌داد و در تابستان‌ پراکندگی زیادی نداشت.

🔸 جدول پایین (Heatmap) توزیع هشدارهای آلودگی هوا در فصول مختلف سال را از ۲۰۱۸ تا ۲۰۲۵ نمایش می‌دهد. رنگ قرمز تابستان ۲۰۲۵، بی‌سابقه بودن این هشدارها را برجسته می‌کند.

📌 نشانه‌های غیرعادی این پدیده: ریزش زودرس برگ درختان، کاهش دید افقی، و سکون جو که در تحلیل‌های امنیتی می‌تواند مشکوک به عملیات پوششی باشد.
--------------------------------------------------
 

🔴 فرضیه فنی محتمل:
پاشش ذرات فلزی یا کربنی در ارتفاع پایین یا میانه جو می‌تواند:

✅ نور مرئی، مادون قرمز یا حرارتی را منحرف کند (کاهش اثربخشی تصویربرداری ماهواره‌ای)،
✅ باعث اخلال در لیدارها یا دوربین‌های EO/IR پهپادها شود،
✅ در رادارهای SAR نیز نویز ایجاد کند، اگر حجم ذرات گسترده و معلق باشد.

📌 تکنولوژی چنین چیزی وجود دارد:

🔸کشورهای دارای قدرت پدافند غیرفعال (passive defense) از پوشش مه‌ساز، دود حرارتی، و ابر آلاینده مصنوعی استفاده می‌کنند.
🔸چین، روسیه و حتی آمریکا در برخی عملیات زمینی چنین تکنولوژی‌هایی را آزمایش کرده‌اند.

پروژه_ی جدید (10).jpg

12 روز جنگ، یک نسل بازسازی

هزینه خسارت: 45 تا 75 میلیارد دلار

جنگ 12 روزه: مقیاس تخریب و پیامدهای بلندمدت

در جریان جنگ 12 روزه‎ی اسرائیل و ایران، جمهوری اسلامی ایران هدف بیش از 1500 حمله هوایی و موشکی قرار گرفت. بر اساس گزارش‌های هنوز تأییدنشده، حداقل 350 غیرنظامی کشته و بیش از 2000 نفر غیرنظامی زخمی شدند. ارزیابی‌های اولیه نشان می‌دهد که خسارت مستقیم وارده به زیرساخت‌های استراتژیک (نظامی و هسته‌ای)، صنعتی، شهری و شبکه‌های حیاتی ایران، بین 45 تا 75 میلیارد دلار برآورد می‌شود. این حجم از تخریب، با در نظر گرفتن توان اقتصادی فعلی ایران، تداوم تحریم‌های بین‌المللی و نیاز به بازسازی زیرساخت‌های پیچیده، مدت زمان بازسازی کامل را به 15 تا 25 سال افزایش می‌دهد. این برآورد، مشروط به ثبات کامل سیاسی و عدم تکرار درگیری‌های نظامی در منطقه است.

خسارت به برنامه هسته‌ای: عقبگرد استراتژیک (برآورد: 15–30 میلیارد دلار) 

سه مرکز اصلی برنامه هسته‌ای ایران، شامل تأسیسات غنی‌سازی اورانیوم (نطنز، فردو) و راکتور آب سنگین (اراک)، هدف حملات دقیق بمب‌افکن‌های B-2 و موشک‌های نفوذگر سنگرشکن (bunker-buster munitions) قرار گرفتند. این حملات به تخریب تونل‌های زیرزمینی، هزاران سانتریفیوژ نسل‌های مختلف، و سیستم‌های کنترل و ایمنی منجر شده است. هزینه جایگزینی و بازسازی این تأسیسات، با توجه به ماهیت پیچیده و فناوری‌های بکار رفته، در شرایط عادی برای هر سایت حداقل 10 میلیارد دلار برآورد می‌شود.

با لحاظ دشواری‌های ناشی از پاک‌سازی آلودگی‌های احتمالی پرتوزا، تحریم‌های مداوم بر واردات مواد و فناوری‌های دوگانه (dual-use technologies)، و تأخیرهای اجتناب‌ناپذیر فنی و اجرایی، مجموع خسارت در این بخش می‌تواند تا 30 میلیارد دلار نیز افزایش یابد. بازسازی کامل ظرفیت هسته‌ای آسیب‌دیده، حتی در یک سناریوی خوش‌بینانه و با رفع نسبی محدودیت‌ها، حداقل 15 سال زمان نیاز دارد و نیازمند دسترسی به دانش فنی و مهندسی پیشرفته است.

 

انهدام توان موشکی و سامانه‌های پدافند هوایی (برآورد: 10–18 میلیارد دلار)

در طول این درگیری، بیش از 1000 فروند موشک بالستیک و کروز ایران که در سیلوها، انبارهای زیرزمینی، یا بر روی پرتابگرهای متحرک (TELs) قرار داشتند، هدف حملات قرار گرفته و منهدم شدند. همچنین، بخش قابل توجهی از سامانه‌های پدافند هوایی برد بلند و متوسط ایران (شامل S-300، باور 373، و رعد) آسیب دیده یا از بین رفتند. با در نظر گرفتن میانگین هزینه تقریبی 4 میلیون دلار برای هر موشک بالستیک (بر اساس برآوردهای عمومی از هزینه تولید).

و برآورد 200 تا 450 میلیون دلار برای هر سامانه پدافند هوایی پیشرفته، مجموع خسارت در این بخش بین 10 تا 18 میلیارد دلار تخمین زده می‌شود. اگرچه ایران دارای توان تولید داخلی در بخش موشکی است، اما بازسازی ذخایر موشکی و سامانه‌های پدافندی به این حجم، نیازمند دست‌کم 10 سال سرمایه‌گذاری مداوم، بازسازی ظرفیت‌های صنعتی آسیب‌دیده و تامین مواد اولیه و قطعات حساس (که بسیاری از آن‌ها تحت تحریم هستند) خواهد بود.

 

آسیب به پایگاه‌های نظامی و مراکز استراتژیک (برآورد: 7–10 میلیارد دلار)

دست‌کم 5 پایگاه هوایی اصلی (مانند پایگاه‌های همدان، اصفهان و تهران)، و چندین مرکز فرماندهی و کنترل، مراکز پهپادی، و انبارهای تدارکاتی و لجستیکی کلیدی در استان‌های همدان، کرمانشاه، تهران و اصفهان، دچار آسیب جدی شدند. بر اساس داده‌های موجود از پروژه‌های مشابه بازسازی و توسعه پایگاه‌های نظامی در منطقه آسیا و خاورمیانه، بازسازی کامل یک پایگاه هوایی مدرن و عملیاتی، حدود 600 تا 900 میلیون دلار هزینه دربردارد. مجموع خسارت تخمینی در این بخش، بین 7 تا 10 میلیارد دلار ارزیابی می‌شود. بازسازی این زیرساخت‌ها حداقل 5 تا 8 سال زمان خواهد برد، مشروط به دسترسی پایدار به منابع نقدی و ظرفیت‌های مهندسی.

 

خسارت به زیرساخت‌های انرژی، پالایشگاهی و حمل‌ونقل (برآورد: 5–8 میلیارد دلار) 

حملات هدفمند به مراکز حیاتی انرژی در شهرهای مهمی چون تهران، ری، تبریز، اهواز و اراک، منجر به آسیب جدی به 3 مخزن بزرگ ذخیره نفت، یک پالایشگاه نفت عمده، و 4 خط ریلی استراتژیک شد. بر اساس تجربیات بازسازی پالایشگاه‌های آسیب‌دیده در مناطقی مانند ونزوئلا و سوریه، هزینه بازسازی یا جایگزینی هر واحد پالایشگاهی بزرگ، حدود 1 تا 2 میلیارد دلار برآورد می‌شود.

این حملات علاوه بر خسارت مستقیم، به افت قابل توجه ظرفیت پالایش نفت، کاهش فشار گاز در شبکه، و قطع گسترده برق در مناطق صنعتی منجر شد که متعاقباً به تعطیلی تقریبی 3000 واحد شغلی در صنایع مرتبط انجامید. مجموع خسارت مستقیم و غیرمستقیم در این بخش، حدود 5 تا 8 میلیارد دلار تخمین زده می‌شود و بازه زمانی بازسازی برای بازگرداندن عملکرد عادی، حدود 5 تا 7 سال خواهد بود.

 

تخریب شبکه‌های برق، فیبر نوری و مراکز ارتباطی (برآورد: 1.5–2.5 میلیارد دلار)

با انهدام ده‌ها پست انتقال برق، کابل‌های فیبر نوری اصلی، و مراکز مخابراتی کلیدی، دسترسی عمومی به برق و خدمات اینترنت در بیش از 10 استان کشور به صورت گسترده قطع یا مختل شد. بازسازی و نوسازی شبکه‌های انتقال و توزیع برق، ترمیم خطوط فیبر نوری، و تقویت امنیت سایبری زیرساخت‌های ارتباطی، نیازمند حداقل 1.5 تا 2.5 میلیارد دلار سرمایه‌گذاری فوری است. با توجه به تحریم‌های موجود بر واردات قطعات الکترونیکی حساس و تجهیزات تخصصی صنعتی، پیش‌بینی می‌شود بازسازی کامل و پایدار این شبکه‌ها و بازگرداندن آن‌ها به سطح عملکردی مطلوب، حدود 4 تا 6 سال زمان نیاز داشته باشد.

 

خسارت به بخش مسکن و مناطق شهری (برآورد: 0.5–1 میلیارد دلار)

در تهران و چندین استان دیگر که در نزدیکی اهداف نظامی یا صنعتی قرار داشتند، بیش از 5000 واحد مسکونی و ساختمان غیرنظامی، به طور مستقیم یا غیرمستقیم (بر اثر موج انفجار یا ترکش) آسیب دیدند. با در نظر گرفتن میانگین هزینه بازسازی هر واحد مسکونی در ایران (بر اساس داده‌های پروژه‌های بازسازی پس از حوادث طبیعی و برنامه‌های بنیاد مسکن)، که حدود 50,000 تا 75,000 دلار برآورد می‌شود، مجموع خسارت مستقیم به بخش مسکن و ساختمان‌های شهری بین 0.5 تا 1 میلیارد دلار تخمین زده می‌شود. بازسازی این تعداد واحد مسکونی با ظرفیت فعلی عمرانی دولت، بین 4 تا 6 سال زمان خواهد برد.

 

ظرفیت واقعی بازسازی ایران: چالش مالی و زمانی

در بهترین شرایط اقتصادی و با فرض حداکثر بسیج منابع، توان تخصیص بودجه دولت ایران برای بازسازی زیرساخت‌های آسیب‌دیده، کمتر از 2 میلیارد دلار در سال است. بودجه عمومی ایران به دلیل تورم ساختاری، تداوم تحریم‌های فلج‌کننده بر صادرات نفت، و کاهش درآمدهای ارزی، دچار کسری مزمن است. با چنین ظرفیت مالی محدودی، بازسازی حجم 45 تا 75 میلیارد دلار خسارت، در صورت عدم تغییر اساسی در شرایط اقتصادی و سیاسی، به 35 تا 40 سال زمان نیاز خواهد داشت. این برآورد نشان می‌دهد که حتی با تمرکز کامل و اولویت‌بندی شدید منابع، بازسازی جامع زیرساخت‌ها به سختی در بازه 15 تا 25 سال قابل انجام است.

 

جمع‌بندی نهایی: جنگ سریع، بازسازی فرسایشی و بین‌نسلی

جنگ 12 روزه ژوئن 2025، با وجود مدت زمان کوتاه، منجر به تخریب گسترده و عمیق صدها هدف باارزش راهبردی در ایران شد. خسارت مادی قابل برآورد بین 45 تا 75 میلیارد دلار است و زمان لازم برای بازسازی کامل آن، با لحاظ چالش‌های موجود، بین 15 تا 25 سال تخمین زده می‌شود. پروژه‌هایی مانند بازسازی تأسیسات هسته‌ای نطنز و فردو، جبران ذخایر موشکی استراتژیک، احیای پایگاه‌های هوایی، و بازیابی ظرفیت‌های صنعتی و انرژی، همگی نیازمند میلیاردها دلار سرمایه و دهه‌ها زمان هستند. در غیاب سرمایه‌گذاری مستقیم خارجی یا رفع بنیادین تحریم‌ها، روند بازسازی نه تنها بسیار کند و دشوار خواهد بود، بلکه ممکن است به صورت ناقص، ناپایدار و بدون دستیابی به سطح قبلی باقی بماند. ایران، عملاً وارد عصر "بازسازی نسل‌محور" شده است که پیامدهای آن، فراتر از یک دوره زمانی مشخص، بر چندین نسل از مردم این کشور تأثیر خواهد گذاشت.

ChatGPT Image 30 juin 2025, 18_01_57.png

 هشدار امنیتی برای نظامیان و معترضان درباره QR Code پخش‌شده از رسانه‌ها

از اسکن تا شناسایی:
چرا ارتباط با یک QR می‌تواند شما را لو دهد؟

۱. پیام ساده‌ای که می‌تواند مرگبار باشد

در روزهای اخیر، یک QR Code از سوی شبکه ایران‌اینترنشنال برای برقراری ارتباط «امن» با رضا پهلوی معرفی شده است. در نگاه اول، این کار نوآورانه و ساده است؛ اما همان‌طور که امیر رشیدی (کارشناس امنیت دیجیتال) اشاره کرده، «مدل تهدید» باید دقیق‌تر از آن باشد که تصور می‌شود. هدایت کاربران به یک فرم ساده مثل گوگل‌فرم یا یک دامنه عمومی بدون لایه‌های سخت رمزنگاری، از اساس ناپایدار و مخاطره‌آمیز است.

 

۲. دشمن، فقط در آن‌سوی شبکه نیست

در تصویر منتشرشده از یکی از کاربران داخل ایران، یکی از VPNهای رایج با نام دامنه‌ای چون ceneral65.moragheb.xyz دیده می‌شود. به‌وضوح، این دامنه نه‌تنها جعلی و دستکاری‌شده است، بلکه به احتمال زیاد یک سرور honeypot (دام جاسوسی) ساخته‌شده توسط نهادهای اطلاعاتی جمهوری اسلامی است. وقتی مردم با چنین وی‌پی‌ان‌هایی وارد لینک QR می‌شوند، کل ترافیک، session، fingerprint مرورگر، و موقعیت جغرافیایی‌شان ثبت می‌شود. این یعنی: شناسایی فوری.

 

۳. حملات ممکنه از سوی رژیم:

  • DNS Hijacking: تغییر مقصد دامنه‌ی QR به صفحه‌ای مشابه ولی فیشینگ
     

  • TLS Inspection: رمزگشایی ارتباط HTTPS از طریق فایروال ملی ایران
     

  • بک‌دور در اپلیکیشن QR Scanner: ضبط اطلاعات scan و ارسال آن به سرورهای امنیتی
     

  • Logگیری از کلیک و رفتار کاربر در ISPها
     

  • مهندسی اجتماعی با QR جعلی در کانال‌های داخل کشور
     

 

۴. پیشنهاد کارشناسان امنیت: چرا SecureDrop و Threat Model ضروری‌اند

امیر رشیدی به‌درستی اشاره می‌کند که برای چنین مواردی باید از ابزارهای تخصصی مانند SecureDrop استفاده کرد—سرویسی بر پایه تور، با رمزنگاری دوسویه و بدون امکان ردیابی رفتار کاربر در سیستم‌عامل. همچنین کسانی که طراح این پروژه‌اند باید پیش از انتشار چنین QRهایی، مدل تهدید (Threat Model) کاربران نهایی را دقیقاً طراحی کنند؛ کاربران نهایی در اینجا، ممکن است نظامیان معترض، کنشگران در حال فرار، یا افراد تحت نظارت دائمی باشند. خطا در طراحی، یعنی لو دادن آن‌ها.

 

۵. چشما هشدار می‌دهد: هیچ QR Code عمومی‌ای امن نیست مگر اینکه:

✅ از طریق دامنه‌ی .onion در شبکه‌ی Tor منتشر شود
✅ با Session Key یک‌بار مصرف همراه باشد
✅ همراه با دستورالعمل دقیق فنی باشد
✅ فقط از مرورگرهای امن و سیستم‌عامل‌های زایشی (مانند Tails) استفاده شود
✅ تحلیل‌گران امنیتی، نه صرفاً سیاسیون، در طراحی آن دخیل باشند

آمار کشته شدگان جنگ دوازده روزه

یادداشت روش‌شناختی درباره مدل برآورد چشما (CNH) برای تفکیک کشته‌شدگان نظامی و غیرنظامی در جنگ ۱۲ روزه

مدل تحلیلی چشما مبتنی است بر چارچوب استنباطی ترکیبی از تحلیل بیزی (Bayesian Inference) همراه با تجمیع وزن‌دار منابع (Credibility-Weighted Aggregation) که برای محیط‌هایی با داده‌های ناقص و تحت کنترل سیاسی طراحی شده است؛ به‌ویژه در زمینه‌هایی که سانسور اطلاعاتی نظام‌مند و تأخیر یا اختفای عمدی در شفاف‌سازی آماری وجود دارد.

 ۱. مبنای نظری

در مناطق جنگی یا نظام‌های اقتدارگرا (مانند جمهوری اسلامی ایران)، آمار کشته‌شدگان معمولاً با موانع زیر روبروست:

  • فیلترهای امنیتی–رسانه‌ای از سوی حاکمیت
     

  • اعلام دیرهنگام یا سانسور کشته‌های نظامی به دلایل حفاظتی، امنیتی یا روانی
     

  • تأخیر در شناسایی رسمی یا ثبت کشته‌ها در منابع معتبر
     

این شرایط سبب می‌شود بخشی از کشته‌شدگان با برچسب‌های مبهم مانند «نامشخص»، «در حال بررسی» یا «غیرقابل احراز» معرفی شوند.

 ۲. داده‌های متضاد

دو منبع اصلی — هرانا و هه‌نگاو — تصویرهای کاملاً متفاوتی از ترکیب کشته‌شدگان ارائه می‌دهند:

هرانا

۳۰٪درصد نظامیان

~۴۰٪درصد غیرنظامیان

~۳۰٪درصد نامشخص

هه‌نگاو

~۸۵٪درصد نظامیان

~۱۵٪درصد غیرنظامیان

این تفاوت ناشی از ساختارهای روشی است:

  • هرانا به‌عنوان نهاد حقوق‌بشری محافظه‌کار، تنها کشته‌هایی را که مستند شده‌اند طبقه‌بندی می‌کند و بقیه را «نامشخص» می‌گذارد.
     

  • هه‌نگاو به منابع میدانی در مناطق کُردنشین و درگیر اتکا دارد و با قطعیت بیشتر، همه کشته‌ها را طبقه‌بندی می‌کند؛ گرچه دامنهٔ جغرافیایی‌اش محدود است.
     

 ۳. مدل تجمیع بیزی در چشما

مدل چشما بر این مبنا بنا شده است که هیچ‌یک از این دو منبع نباید به‌تنهایی مبنای قطعی تلقی شود. بنابراین از مدل بیزی با تجمیع وزن‌دار استفاده شده است. در این مدل، یک متغیر پنهان θ\theta تعریف می‌شود به‌عنوان نسبت واقعی کشته‌های نظامی، و تخمین زده می‌شود:

θ=نسبت واقعی کشته‌شدگان نظامی\theta = \text{نسبت واقعی کشته‌شدگان نظامی}

بر این اساس:

  • توزیع پیشین (Prior):
    Beta(3,2)\text{Beta}(3, 2)
    که کمی متمایل به غلبهٔ کشته‌های نظامی در جنگ‌های نقطه‌زن سنگین است.

     

  • وزن‌دهی به منابع:
     

    • وزن هرانا: ۰٫۴۵

    • وزن هه‌نگاو: ۰٫۵۵
      این وزن‌ها با توجه به پراکندگی جغرافیایی داده‌ها، میزان دسترسی به اطلاعات خام، تجربه تاریخی و تحلیل سانسور اعمال شده‌اند.

       

  • محاسبهٔ امید ریاضی ترکیبی:
    E[θ]=(0.45×30%)+(0.55×85%)=60.25%\mathbb{E}[\theta] = (0.45 \times 30\%) + (0.55 \times 85\%) = \mathbf{60.25\%}
    و به‌همین ترتیب برای غیرنظامیان: ۲۶.۲۵٪
    درصد باقی‌مانده (۱۳.۵٪) نیز به‌عنوان دسته‌ی نامشخص (ناشی از سانسور یا تأخیر اطلاعاتی) حفظ شده است.

     

 ۴. چرا این مدل قابل‌دفاع است؟

  • چون به خطر کم‌اظهاری و بیش‌اظهاری هم‌زمان توجه دارد.
     

  • چون ابهام اطلاعاتی را به‌عنوان یک مؤلفهٔ آماری مشروع به رسمیت می‌شناسد و نه نقص.
     

  • چون مبتنی است بر روش‌شناسی داده‌کاوی در محیط‌های سانسورشده (conflict zone epistemology).
     

  • چون به‌جای میانگین‌گیری ساده، از میانگین وزنی بیزی با تنظیم توزیع پیشین استفاده می‌کند که به پایداری تحلیل در شرایط عدم قطعیت کمک می‌کند.
     

این مدل نه یک «میانگین ساده»، بلکه یک برآورد وزنی و منظم‌شده از واقعیتی است که در دل خاموشی داده‌ها پنهان مانده؛ و میان آنچه می‌دانیم و آنچه نمی‎شود یا نمی‌گذارند بدانیم پلی علمی می‌زند.

5390812903357150043_edited.jpg

روایت روز دهم
جنگ ایران و اسرائیل

1 تیرماه 1404

تهیه شده در چشما

 

در نخستین دقایق روز دهم جنگ، هفت فروند بمب‌افکن B‑2 آمریکایی به همراه جنگنده‌های اسکورت و هواپیمای سوخت‌رسان، از مسیرهای مختلف وارد حریم هوایی ایران شدند. اگرچه تمام گزارشات رسمی از ورود جنگنده‎های امریکایی از جنوب ایران حکایت داشتند ولی چشما گزارش‌های مکرری از مشاهده این جنگنده‌ها در شمال کشور در حدود ساعت 10 شب دارد. این نشانه واضحی از ورود مطمئن امریکا از چند ناحیه ایران بود که به فرض هدف قرارگرفتن هر یک از جنگنده‎ها، عملیات متوقف نشود. هدف عملیات مشخص بود: تأسیسات هسته‌ای نطنز، فردو و سایت اصفهان. در کمتر از بیست دقیقه، این سایت‌ها، که نماد بزرگ‌ترین سرمایه‌گذاری و برنامه‌ریزی هسته‌ای ایران بودند، هدف حمله دقیق و سنگین قرار گرفتند.

اما آنچه بیش از هر چیز توجه را جلب کرد، عدم پاسخ پدافند هوایی بود. هیچ سیستم دفاعی فعال نشد، هیچ سامانه‌ای موشک شلیک نکرد، و حتی هیچ هشدار رسمی در آسمان مبنی بر رهگیری یا اخلال اعلام نشد. در واقع، پدافند هیچ واکنشی نشان نداد و این سکوت تاکنون بی‌سابقه و غیرقابل دفاع باقی مانده است.

چند ساعت پس از حمله، پنتاگون اعلام کرد که مأموریت با موفقیت انجام شده، اهداف عملیاتی به طور اساسی نابود شده‌اند و آمریکا آماده مذاکره است—با تاکید مجدد بر این‌که قصد تغییر نظام ایران را ندارد. در همان ساعات، مجلس شورای اسلامی با سرعت لایحه‌ای تصویب کرد که بر اساس آن، تنگه هرمز بسته می‌شود و صادرات نفت محدود خواهد شد.

در داخل اما روایت متفاوتی شکل گرفت؛ بخشی از رسانه‌ها و نهادهای رسمی حکومتی، عملیات امریکا را «بی‌اهمیت»، «جزئی» یا حتی «فقط نمایشی» قلمداد کردند، اما  گستره واقعیتی که رخ داده را نمی‌توان پنهان کرد؛ زیرا تصویر تاسیسات هسته‌ای درهم شکسته منتشر شده بود و بنا به گزارش‌های میدانی، چند کشته و مجروح نیز به همراه داشت.

در بخش دیگری از معادلات سیاسی، اسرائیل با انتشار بیانیه‌ای اعلام کرد که عملیات هنوز ادامه دارد و اهداف هسته‌ای بطور کامل نابود نشده‌اند. این بدان معنی است که جنگ ادامه دارد. در همین حال، چین، هند، عمان و امارات عمیقاً نگران بسته شدن تنگه هرمز هستند. چرا که این گذرگاه برای اقتصاد دنیا به خصوص در حوزه نفت، بیش از هر مسئله‌ای حیاتی است و بسته شدن آن تبعات اقتصادی سنگینی بر منطقه خواهد داشت. و بیشتر از همه خود ایران بنابر اقتصاد شکننده‎اش آسیب خواهد دید. 

درست در پایان روز، دونالد ترامپ با انتشار توییتی پرسشی مطرح کرد:
«اگر نظام ایران قادر نیست دوباره ایران را عظیم کند، چرا نباید از تغییر آن حرف بزنیم؟ MIGA!»
این جمله کوتاه، با تداعی شعار MAGA، علاوه بر حمله مستقیم، پرسش‌هایی درباره مشروعیت، مداخله خارجی و تغییر رژیم را دوباره مطرح کرد.

در داخل کشور، واکنش حکومت طبق پیش‎بینی بود که هر وقت تحت فشار خارجی قرار بگیرد قدرتش را علیه شهروندان نشان خواهد داد: بیش از ۲هزار نفر بازداشت شدند و طی ۴۸ ساعت گذشته، دو نفر به اتهام جاسوسی به شکل فوری اعدام شدند—در فرایندی که هیچ مطابقتی با دادرسی عادلانه حتی برمبنای قانون جمهوری اسلامی ندارد. ایست‌های بازرسی و حضور نیروهای امنیتی مسلح در شهر گسترده‌تر از دوران اعتراضات اخیر شده است. آن روزها بسیجی‎ها با چماق و شوکر و ساچمه‎زن دیده می‎شدند؛ امروز با اسلحه گرم و کلاشینکف در کوچه‎ها و خیابان‎ها و کافه‎ها و بازار دیده می‎شوند. 

در سطح جامعه دو احساس هم‌زمان وجود دارد: حسرت فراوان، به دلیل تخریب سریع تأسیسات هسته‌ای و برباد رفتن هزاران میلیارد تومان سرمایه مردم—و از سوی دیگر، امیدواری جدید برای به پایان سریع جنگ با ورود مستقیم آمریکا. اصلاح‌طلبانی که پیش‌تر از حکومت دفاع می‌کردند، امروز مصرانه می‌پرسند: «اگر B‑2ها واقعاً قابل رهگیری بودند، که با چشمان غیرمسلح هم دیده شدند؛ پس چرا پدافند ایران هیچ واکنشی نشان نداد؟ چه تصمیم یا معامله‎ای رخ داده؟» این پرسش سیاسی و اجتماعی اکنون میان توده مردم نیز مطرح است: آیا ایران آسمانی از آنِ خود ندارد؟ 

سؤالی هم همچنان بی‌پاسخ مانده: اسرائیل میلیاردها دلار هزینه عملیاتش را چگونه برمی‎گرداند؟ اگر قرار باشد اروپا یا مشخصاً آلمان هزینه را پرداخت کنند چرا صدراعظم آلمان نمی‎تواند رضایتش را از این جنگی که اسرائیل آغاز کرده پنهان کند؟ آیا برای همه‎شان محرز است که اسرائیل و حالا امریکا، بدهی و هزینه این جنگ را از منابع ایران پرداخت خواهد کرد؟ آیا آمریکا پس از ماموریتش، حاضر می‌شود منطقه را ترک کند و اجازه‎ی احتمال بسته‌شدن و بسته‎ماندن تنگه هرمز را بدهد؟ آیا شروع این عملیات، آغازی بر یک پایان قطعی‎ست؟

در نهایت، تصویر واقعی روز دهم را می‌توان در چهره مردم دید: بازگشت گسترده به خانه‎های خود و پایان پناهجویی داخلی به دلیل نبود منابع مالی، خستگی و ملال و بیشتر شدن اعتمادشان به عملیات اسرائیل. این گزارش مستقیم برخی مردم است که امیدوار شده‎اند کشته نمی‎شوند. اگرچه آمارها هم‎نظر با مردم نیستند. باید به آمارها شک کرد یا به احساس عمومی مردم؟ احساس عمومی مردم می‎تواند ناشی از خستگی و ملال و خالی‎شدن جیب‎شان و احساس سرباری در خانه‎ی دوستان و آشنایان‎شان باشد؟ 

تصویر درخشانی که دوباره جامعه مدنی نشان داد در خودمدیریتی بحران اتصال به اینترنت جهانی بود: رواج وی‌پی‌ان داخلی، گسترش فناوری مقابله با فیلترینگ، حضور شبکه‌های خبری مردمی و واکنش به اخبار واقعی—در شرایطی که اپوزیسیون سنتی فقط به صدور بیانیه و نشست و تجمع بی‎اثر بسنده می‌کند. نقطه عزیمت اپوزیسیون برای ورود عملی به کار سیاسی را خود مردم نشان داده‎اند ولی اپوزیسیون ترجیح داده قبل از پرداختن به نیازهای ضروری مردم مثل آب و نان و سلامت، به نامه‎نویسی به قدرت‎های بزرگ و لابی‎های پنهانی دلخوش کند. در حالیکه هر گروهی بتواند نقشی عملی در مدیریت بحرانی که مردم در آن قرار دارند و هر روز شدیدتر می‎شود بازی کند دست بالا را در آینده‎ی قدرت سیاسی خواهد داشت حتی اگر دولت رسمی از طرف دولت‎های خارجی تعیین شود. 

آنچه دیده می‎شود و بارها تکرار شده، می‎رساند که جامعه مدنی ایران می‌تواند خودش را مدیریت کند، خودش را سازمان دهد، بی‌اینکه منتظر دولت و اپوزیسیون یا رهبران سیاسی باشد. این واکنش زنده و ارگانیک خبر از یک جامعه‎ای می‎دهد که نیازمند خودآگاه‎شدن است و بدون خودآگاهی به این توانایی خودمدیریتی، بهره‎ای از نقش آن در سیاست‎های دست بالا نخواهد داشت. روشنفکری ایران، بزرگترین خدمتی که می‎تواند بکند؛ صورت‎بندی این خودمدیریتی به عنوان ترمی اجتماعی در ایران است تا فرآیند خودآگاهی به طور سالم انجام شود؛ قبل از آنکه توسط گروه‎های سیاسی مصادره یا تحت رهزنی قرار بگیرد.

IMG_1670.JPG

روایت روز هشتم و نهم
جنگ ایران و اسرائیل

تنظیم شده در تیم چشما

(جمعه و شنبه، ۳۰ و ۳۱ خرداد ۱۴۰۴)

در روز هشتم و نهم، جنگ از عرصه‌ی نظامی به قلب گفت‌وگوهای روزمره‌ی مردم نفوذ کرده است. اینترنت که پس از سه روز اختلال به‌طور نسبی وصل شد، نخستین جمله‌ی بسیاری از خانواده‌ها این بود: «در جای امنی هستیم، ولی ملتهبیم.» التهاب واژه‌ی مشترک تمام روایت‌هاست؛ بی‌آنکه ربطی به گرایش سیاسی، امید به تغییر یا وفاداری به حکومت داشته باشد.

مرگ، این روزها در کمینِ تمام نقطه‌های زندگی‌ست. صدای موشک‎ها و پدافندها، انفجارهای دور و نزدیک، صدای شکستن شیشه‌ها و آن لحظه‌ای که سقف تکان می‌خورد و نمی‌دانی فروریخته یا صرفاً هشدار داده، به بخشی از ادراک روزمره بدل شده است. اما هم‌زمان، آنچه در سطح اجتماعی رخ می‌دهد، لایه‌ای از پیچیدگی بی‌سابقه را نشان می‌دهد؛ جامعه‌ای که دیگر به‌سادگی نه تقسیم‌پذیر به حکومت و مخالف، که چندپاره، چندصدایی و در عین‌حال، متصل از طریق رنج است.

برخی از مردم، بی‌پرده و بی‌پروا از این جنگ استقبال می‌کنند؛ می‌گویند «بالاخره راهی برای سرنگونی جمهوری اسلامی پیدا شد». اینان امید بسته‌اند که اگرچه جنگ تلخ است، اما جمهوری اسلامی از دل این بحران، سقوط خواهد کرد. و جنگ را «شرّ لازم» می‌خوانند.

در مقابل، گروهی دیگر که همان اندازه از حکومت بیزارند، می‌گویند اتفاقاً همین امید به سرنگونی، ترسناک‌ترین بُعد جنگ است. آن‌ها باور دارند که فروپاشی نظام، با فروپاشی تمامیت ایران همراه خواهد بود. از تجزیه می‌هراسند. از این‌که هرکس بخواهد سهمی از این زمین بگیرد.

در میانه، کسانی هستند که به تحلیل جنگ نمی‌پردازند، اما وقتی صحبت به نام‌ها می‌رسد، بی‌واسطه لبخند می‌زنند. می‌گویند: «تا وقتی خود خامنه‌ای نمرده، نباید جشن گرفت.» مرگ برخی سرداران سپاه، یا مسئولان بلندپایه، برایشان یک جور تسکین است، نه به‌خاطر علاقه به جنگ، که به‌خاطر نفرت انباشته.

و در آن سوی دیگر طیف، هستند کسانی که حتی اگر مخالف حکومت باشند، با تمام وجود هرگونه حمله به خاک ایران را محکوم می‌کنند. برایشان وطن، خاک است، نه حکومت. از تجاوز به خاک ایران رنج می‌برند، بی‌آنکه توجیهات استراتژیک یا ژئوپلیتیک برایشان معنا داشته باشد. البته دسته‎ای دیگر وطن را مردم ایران می‎دانند نه خاک ایران و نه حکومتی که در ایران بر سر کار است. 

با بازگشت نسبی اینترنت، لایه‌ای دیگر از بحران نیز آشکار شد: احساس بی‌دولتی. برخی مردم احساس می‌کنند هیچ نهادی آن‌ها را نمایندگی نمی‌کند، هیچ صدایی از جانب آن‌ها شنیده نمی‌شود. در مقابل، برخی از اصلاح‌طلبان و حامیان دولت پزشکیان – که خود را مخالفان «ساختار سرکوب» هم همیشه معرفی می‌کنند – با لحنی ویژه و حماسی از آنچه «اقتدار کم‌نظیر دولت در روزهای جنگ» می‌خوانند، سخن می‌گویند. روایت دوگانه‌ای از واقعیت: یک‌سو فروریختن اعتماد، سوی دیگر تلاشی برای بازسازی آن.

آغاز مذاکرات ژنو نیز آتش تازه‌ای در این میدان سیاسی بود. حضور عباس عراقچی در ژنو – بنا بر گزارش‌ها، با عبور از حریم هوایی ایران به‌واسطه اطلاع‌رسانی قبلی به اسرائیل – موجی از شوک و طعنه را در فضای مجازی ایجاد کرد. «یعنی اسرائیل باید بدونه کی از حریم ایران می‌ره ژنو؟!»، این جمله‌ای بود که بارها با جمله‎بندی‎های مختلف تکرار شد. هنوز وزارت خارجه جمهوری اسلامی هیچ واکنش رسمی به این خبر نشان نداده است.

در سطحی دیگر، یک پرسش اجتماعی-اطلاعاتی بالا گرفته: خبرهایی که از درون پناهگاه رهبری و وضعیت سلامتی خامنه‌ای به شبکه‌هایی چون ایران‌اینترنشنال می‌رسد، از کجا نشت می‌کند؟ برخی با کنایه پرسیده‌اند اگر کسی در آن سطح از ایزولاسیون می‌تواند خبر درز بدهد، چرا نمی‌تواند یکی از اهداف جنگ که کشتن خامنه‎ای است را محقق کند؟ و به همین دلیل به طعنه خواستار محاکمه‌ی چنین منبعی پس از تغییر نظام شده‌اند. البته آنها با این کنایه‎ها بی‎باوری‎شان به صحت این دست خبرها اعلام می‎کنند.

داغ‌ترین بخش جامعه اما نه در خیابان، بلکه در پیام‌رسان‌ها و گعده‌های خانگی شکل گرفته است. تب گفت‌وگوهای سیاسی، امنیتی و نظامی بی‌سابقه شده. روایت‌ها با تحلیل‌های ژئوپلیتیک، خاطرات تاریخی، پیش‌بینی‌های اقتصادی و حتی تخیلات آخرالزمانی آمیخته‌اند.

دستگیری گسترده شهروندان بنابر استوری یا پست اینستاگرامی یا یک توئیت از طرف نهادهای حقوق بشری گزارش شده. قریب به 300 نفر در معرض اعدام بنابر اتهام جاسوسی هستند به واسطه‎ی همین استوری یا توئیت. برخی کاربردان حسین شنبه‎زاده که با گذاشتن یک نقطه زیر پست خامنه‎ای در شبکه ایکس(تویئتر) دستگیر شده بود و متهم به جاسوسی برای اسرائیل شد را یادآوری کردند. 

همزمان با ترس و التهاب و امیدواری و ناامیدواری، زندگی در پوست جامعه به شکلی دیگر نمود دارد. برخی کاربران با بازنشر تحقیقی قدیمی ولی علمی، از زیست خانگی خود می‎گفتند. 

یکی از پژوهش‌های قدیمی دانشگاهی که در سال ۲۰۰۸ منتشر شده، درباره نسبت میان «هورمون تستسترون» و شرایط جنگی، این روزها بازنشر شده است. در آن آمده بود که در شرایط خطر، جنگ و فرار، میزان تستسترون در مردان بالا می‌رود؛ و هم‌زمان میل جنسی هم افزایش می‌یابد. این پدیده در برخی مناطق ایران، موضوع گفت‌وگوهای شوخی‌آمیز و جدی شده. برخی زنان از تجربه‌های متفاوت بدن خود در این روزها می‌گویند. گزارش‌های پراکنده‌ای از افزایش بی‌قاعده‌ یا توقف چرخه‌های باروری منتشر شده. هنوز پژوهش دقیقی از تأثیر جنگ بر چرخه‌ی هورمونی و باروری زنان در دست نیست، اما بعضی از پزشکان زنان در پیام‌های شخصی‌ می‌نویسند که تماس بیماران درباره تغییرات ناگهانی قاعدگی و اضطراب بارداری بیشتر شده است.

و در واپسین ساعات شب نهم، در سکوت خبریِ رسمی، برخی تحلیل‌گران OSINT و ناظران مردمی بر اساس «تحلیل ترافیک پیتزافروشی‌های اطراف پنتاگون» پیش‌بینی کردند که ایالات متحده، شاید همین امشب، به‌طور مستقیم وارد فاز عملیاتی جنگ ایران و اسرائیل بشود. یک تحلیل عجیب اما مبتنی بر داده‌هایی واقعی از زندگی روزمره – که دیگر آن‌قدر معمولی نیست. 

[حالا که در ابتدای روز دهم این روایت نوشته می‎شود می‎دانیم که پیش‎بینی آنها بنابر فروش پیتزا دقیق بوده است.]

روز هشتم و نهم، روزهایی‌ست که مردم ایران نه فقط از رویارویی با یک دشمن خارجی، بلکه از مواجهه با همه‌ی افق‌های محتمل آینده، در شوک‌اند. از فروپاشی گرفته تا آزادی، از تجزیه گرفته تا تولد دوباره. و آن‌چه همه را به هم پیوند می‌دهد، ترس نهفته از مرگی‌ست که ممکن است در ثانیه‌ای سر برسد.

ChatGPT Image 21 juin 2025, 08_30_54.png

روایت روز هفتم
جنگ ایران و اسرائیل

تهیه شده در چشما

پنجشنبه ۲۹ خرداد ۱۴۰۴

جنگ وارد مرحله‌ای شده که آمارها دیگر فقط عددند و زخم و فاجعه را پنهان می‎کنند. در پایان این روز، عدد کشته‌شدگان هفته اول در ایران به ۷۳۰ نفر و زخمی‌ها به ۲٬۰۳۷ نفر رسید. اسرائیل در مجموع هفته، زیر ۳۰ کشته و ۸۴۸ زخمی اعلام کرد. بیش از ۱٬۲۰۰ نقطه در ایران، عمدتاً اهداف نظامی و لجستیکی، در این هفت روز بمباران شدند. از مجموع 730 کشته‎ی ایران، 644 نفر نظامی و 86 نفر غیرنظامی هستند. برخی انتقاد دارند که از این 86 نفر بیشترشان خانواده‎ی نظامیان هستند و باید از این 86 نفر کسر شوند. ولی مرکز آمار چشما طبق حقوق بشر باور دارد که در آمار، خانواده‎ی نظامیان مانند فرد عادی محاسبه می‎شوند. دسته‎ای دیگر منتقد به اعلام کشته‎ها هستند چون باور دارند باعث تضعیف روحیه ایرانیان می‎شود. البته ما این ادعا را باور نداریم و اگر هم داشتیم برخلاف مسئولیت روزنامه‎نگارانه‎ی ما بود. برخی چشما را به اسرائیل و موساد منتسب می‎کنند چرا که خیال می‎کنند آمارها را می‎سازیم یا آدم‎ها را ما می‎کشیم تا تعدادشان زیاد یا کم شود. این آمارها هر روز با ساعت‎ها حفاری اینترنتی به دست می‎آید. حتا برای رصد کشته‎شدگان سراغ کانال‎های تلگرامی شهرهای کوچک می‎رویم. البته از روزی که الگوی جستجو و تهیه آمار را در پیج چشما نوشتیم برخی کانال‎های جستجوی ما بسته شدند و تقریباً در دو روز گذشته با مانع بزرگ آماری مواجه شده‎ایم و عملیات حفاری چشما ساعت‎ها طول می‎کشد. و فقط می‎توانیم بگوییم ما در اعلام آمار در این دو روز تمام آنچه یافته‎ایم را گزارش کرده‎ایم و آنچه نیافته‎ایم ممکن است اعداد را به رقم‎های فاجعه‎بارتری برساند. که امیدوارم جستجو و حفاری ما آنقدر دقیق بوده باشد که چیزی باقی نمانده باشد و اعداد بیشتر از این نباشد. امیدواریم برای ما بنویسید که آیا گزارش دقیق آمار هر روز، در روحیه ایرانیان تاثیر منفی دارد؟ روزنامه‎نگاری می‎تواند در حین جنگ با اعلام نکردن آمار از این هشداری که در پس اعلام آمار هست شانی خالی کند؟

تنفس مصنوعی به نتانیاهو؟ شکاف از درون

در یکی از خبرهای خاص روز هفتم، خبرگزاری تسنیم با ادبیاتی هشدارآمیز نوشت که «چند عنصر مشکوک» در تلاش‌اند با پیش‌انداختن برخی علمای قم، طرحی برای توقف جنگ و تعلیق غنی‌سازی پیش ببرند. این تلاش در متن تسنیم «خائنانه»، «سازش‌طلبانه» و «تنفس مصنوعی به نتانیاهو» توصیف شد.

اگرچه هیچ موضع‌گیری رسمی از سوی مراجع قم منتشر نشد، اما انتشار همین گزارش، برای مردم نشانه‌ای از شکاف در درون حاکمیت بود؛ نشانه‌ای که گویی برخی در دستگاه روحانیت یا ساختارهای حکمرانی، دیگر ادامه جنگ را ضرورتی نمی‌دانند. 

سوخت، جیره‌بندی، و قیمت‌های غیرقابل باور

در پمپ‌بنزین‌های غرب تهران، گزارش‌هایی منتشر شد که تا لیتری ۷۰ هزار تومان سوخت در بازار سیاه فروخته می‌شود. در جایگاه‎های سوخت، هر خودرو فقط ۱۰ لیتر سهمیه می‌گرفت—آن هم پس از ۳ تا ۵ ساعت صف. راننده‌ها و تاکسی‌های اینترنتی بسیاری، کار را تعطیل کرده بودند.

قیمت کرایه‎ها غیرقابل باور اعلام می‎شد: تهران تا چالوس: ۱۲ میلیون تومان، تهران تا سقز: ۳۰ میلیون تومان
 

شهر، به مثابه میدان مین روانی

در تهران، اهواز، سنندج، و حتی شهرهای آرام‌تر مانند بابل، مردم دیگر به شهر به چشم خانه نگاه نمی‌کردند. متروها خلوت، خیابان‌ها پر از خودروهای نیمه‌خاموش، بازارها بسته، و فروشندگان در تردید بین باز ماندن یا ترک مغازه بودند. شهرها پر از ایست بازرسی و تفتیش وسایل و موبایل شده بود. 

گزارش‌هایی از فروشگاه‌هایی که آرد، تن ماهی، یا پوشک را به قیمت ۱۰ برابر می‌فروختند، پخش شد. اما فروشنده‌ای در میدان هفت‌تیر که خودش نان می‌پخت، نوشته‌ای زده بود:
«اگر فرار نکردید، این نان برای شماست. مفت هم حساب کنید.»

ترس، فرسودگی، و خشم

روز هفتم، نوعی خستگی اخلاقی در جامعه حس می‌شد. دیگر مثل روز اول، هشتگ‌های «انتقام سخت» یا «نه به جنگ» بالا نبودند. مردم به‌جای نوشتن، خاموشی را انتخاب کرده بودند. گوشی‌ها در حالت پرواز، برق‌ها خاموش، آب ذخیره شده در بطری‌های بریده‌شده. ولی دلیل اصلی قطعی اینترنت بود. جمهوری اسلامی اینترنت جهانی را قطع کرده بود تا از چند چیز جلوگیری کند: ارسال ویدئو و خبر از داخل، تماس با شبکه‎های برون‎مرزی، جلوگیری از هک گسترده سایت‎های امنیتی و بانکی. که سومی در شبکه ملی اینترنت هم قابل رخ دادن است. همانطور که ثبت احوال و صداوسیما و دوربین‎های شهری هک شدند و همه تحت شبکه داخلی بودند. اصلی‎ترین دلیل داخلی کردن شبکه این است که تمام ورود و خروج اطلاعات زیر نظر حکومت انجام شود. که مردم البته راهی می‎بابند از این زندان. 

جامعه‌ای که خودش را به دوش می‌کشد

جنبش «خانه‌های گشوده» همچنان ادامه داشت. زنی ۶۰ ساله، در یک مدرسه تعطیل‌شده، ۱۴ نفر را پناه داده بود. در گروه‌های واتساپی، فهرست داوطلبان برای پرستاری، پخت غذا، نگه‌داری از کودکان، و آموزش اضطراری منتشر می‌شد.

یک استاد دانشگاه در گروهی نوشت:

«جنگ فقط موشک نیست. جنگ، نداشتن تصمیم، نبودن پناه، ندیدن امید، و زندگی در تاریکی هم هست. ولی ما هنوز اینجاییم، با هم، حتی اگر صدا نداشته باشیم.»

قطعی اینترنت، خاموشی روایت

از ساعت ۴ عصر، سرعت اینترنت افت کرد. از حوالی ۶:۳۰ شب، فقط شبکه ملی اطلاعات فعال بود. رسانه‌های رسمی، از کشته‌ها حرفی نزدند. هیچ تصویری از اجساد در تهران یا رشت منتشر نشد. شبکه‌های اجتماعی در سکوتی عجیب فرو رفتند.

و در نبود روایت رسمی، ترس و سکوت، خود بدل به روایت شد.

جمع‌بندی: روزی که مردم، حکومت را عقب گذاشتند

در پایان روز هفتم، این احساس مشترک بود:
جنگ ادامه دارد، اما جمهوری اسلامی در صحنه‌ی واقعی زندگی مردم دیگر حاضر نیست. حکومت، با بنزین، نان، روایت و امنیت مردم قطع ارتباط کرده بود. در مقابل، جامعه‌ای شکل گرفته بود که با تمام درد، همدیگر را می‌دید، می‌شنید و می‌پذیرفت.

اگرچه هیچ آتش‌بسی در افق نبود، ولی در لایه‌های پنهان، مردم داشتند برای صلحی بی‌حکومت تمرین می‌کردند.

IMG_1575.JPG

روایت روز ششم
جنگ ایران و اسرائیل

تهیه شده در تیم چشما

چهارشنبه ۲۸ خرداد ۱۴۰۴

روز ششم، یکی از سنگین‌ترین روزهای حملهٔ اسرائیل به خاک ایران بود. جنگنده‌های اسرائیلی دست‌کم ۶۰ نقطه در ایران را هدف قرار دادند که عمدهٔ آن‌ها در استان‌های تهران، کرمانشاه و خوزستان واقع بودند. پایگاه‌های موشکی، سامانه‌های پدافندی، انبارهای لجستیکی و تأسیسات زیرساختی از اهداف اصلی بودند.
در این روز، دست‌کم ۵۴ نفر در ایران کشته شدند و بر اساس آمار تجمیعی روزهای گذشته، شمار مجروحان به بیش از ۱۳۲۶ نفر و ۶۶۲ کشته رسید. منابع رسمی از ارائهٔ آمار دقیق کشته‌ها و مجروحان خودداری کردند و هنوز عدد رسمی اعلام نمی‌شود. آن طرف جبهه هم وضع بر همین منوال است؛ آمار رسمی با آمار مستقل متفاوت است و روز ششم بالاترین کشته‌ها یعنی ۲۴ تا ۲۶ نفر را در اسرائیل داشته با ۲۷۱ زخمی. خانهٔ خبری چشما، هر روز با حفاری کامل سایت‌های داخلی، کانال‌های استانی در شبکه‌های اجتماعی، گروه‌های امداد و گزارش میدانی و همین‌طور بازیابی و تطبیق آمارهای حقوق بشری سعی می‌کند به عدد قابل اعلام برسد ولی اعداد می‌تواند بالاتر از این باشد.

عدم هشدار، بی‌پناهی و تحمیل خاموشی

با وجود حملات سنگین، هیچ سامانهٔ هشدار عمومی در ایران فعال نشد. آژیرها در تهران، اهواز، کرمانشاه و سایر شهرها خاموش ماندند. مردم در تاریکی مطلق و بی‌خبری کامل هدف حمله قرار گرفتند. تلویزیون رسمی جمهوری اسلامی نه تنها هیچ پخش زنده‌ای از وضعیت شهرها ارائه نمی‌کند، بلکه در زمان حملات به پخش برنامه‌های آرشیوی و تکراری ادامه می‌دهد. این خاموشی رسانه‌ای و فقدان اطلاع‌رسانی، در تضاد کامل با استانداردهای حداقلی مدیریت وضعیت جنگی است و حکایت از ناکارآمدی نهادهای مسئول در مدیریت بحران دارد.

ویدیوی خامنه‌ای: محتوا، کیفیت و نشانه‌ها

در اوج حملات، ویدیویی کوتاه از علی خامنه‌ای منتشر شد که به‌وضوح در فضای بسته‌ای ضبط شده بود. پرده‌ای ساده، یک پرچم و تصویر خمینی در قاب دیده می‌شد. کیفیت ویدیو پایین، نورپردازی نادرست و قطع‌ و وصل تصویر نشان‌دهندهٔ نبود زیرساخت رسانه‌ای در مکان مستقر است. تحلیل‌گران مستقل معتقدند که ویدیو در مکانی موقت و زیرزمینی، بدون تجهیزات پخش حرفه‌ای ضبط شده، که نشانه‌ای از جابه‌جایی اضطراری رهبر جمهوری اسلامی به پناهگاهی ایزوله است. حادثهٔ پیجرها در لبنان که در طی آن عملیات پیجرهای اعضای حزب‌الله ترکید و در چند دقیقه تعداد بالایی از اعضای حزب‌الله لبنان کشته یا زخمی شدند، باعث شده به‌راحتی هر وسیله‌ای وارد محیط ایزولهٔ نگهداری خامنه‌ای نشود. محتوای حرف‌های خامنه‌ای نیز تکرار کلیشه‌های مذهبی و سیاسی همیشگی بود، بدون هیچ اشاره‌ای به تلفات، آوارگان یا نیازهای مردم. او فقط طرفداران خودش را دوباره مردم نامید و تعداد بالای به‌کاربردن «ایران» در کلام او نظر مردم را جلب کرد و آن را ریاکارانه و بسیار دیرهنگام یافتند.

فشارهای امنیتی و سرکوب شبکه‌های مدنی، قطعی اینترنت

در تهران، کرج، اهواز و سنندج و بابل گزارش‌های متعددی از بازرسی‌های گستردهٔ نیروهای امنیتی منتشر شد. هاستل‌ها، اقامتگاه‌های جمعی، فضاهای داوطلبانه و خانه‌هایی که به‌صورت رایگان در اختیار پناه‌جویان داخلی قرار گرفته بود، مورد بازرسی ویژه قرار گرفتند. در برخی موارد، میزبانان بازداشت یا تهدید به بازداشت شدند. هدف از این اقدامات، سرکوب شبکه‌های مردمی، جلوگیری از همبستگی خودجوش و کنترل حرکت غیرمتمرکز مردم، که به کمپین «خانه‌های گشوده» شناخته می‌شود، بود. هم‌زمان، ارتباطات اینترنتی به‌شدت مختل شد و در ساعت ۵ و ۵۰ دقیقهٔ عصر به‌طور کامل قطع شد.

ترس از دولت دست‌نشانده و آینده‌ای ناامن

در بخشی از جامعه که نمودش در شبکه‎های اجتماعی دیده می‎شود، ترس از تداوم جمهوری اسلامی با ترس از تحمیل یک دولت دست‌نشانده توسط بازیگران خارجی گره خورده است. بسیاری از مردم خواهان پایان حکومت فعلی‌اند، اما به همان اندازه نگران هستند که پس از سقوط آن، آمریکا و اسرائیل با استفاده از سازوکارهای امنیتی، دولتی موقت و بی‌ریشه بر ایران تحمیل کنند. تحلیل‌گران بابت امنیتِ بعد از سقوط اطمینان می‌دهند تا زمانی که طرف‌های خارجی جنگ، به‌ویژه اسرائیل و ایالات متحده و شرکت‌های پیمانکاری جنگ که امکان حضور آن‌ها در روزهای آینده محتمل است، هزینه‌های جنگ و بدهی‌های خود را از منابع انرژی ایران تسویه نکنند، خروجی از کشور نخواهند داشت و حضور آن‌ها با تحفظ و ایجاد امنیت نسبی در کشور خواهد بود. ولی تصور این حضور که یادآور تصویر سربازان آمریکایی در عراق و افغانستان خواهد بود خودش ناامن‌کننده است.

هراس از فروپاشی و قحطی، امید به تغییر بدون مداخله

مردم در یادداشت‎هایشان در شبکه‌های اجتماعی و گفت‌وگوهای روزمره، نه تنها سقوط جمهوری اسلامی را نزدیک‌تر از همیشه می‌بینند، بلکه به‌طور هم‌زمان از سناریوی فروپاشی کامل و آغاز جنگ داخلی هراس دارند. جنبش‌های مردمی تلاش دارند خود را از هر دو روایت رسمی—چه داخلی، چه خارجی—مجزا کنند و بر استقلال، کرامت و مشارکت جمعی در آینده تأکید دارند ولی ناتوان از عمل هستند زیرا مستقیماً با بقا درگیرند. آن‌ها خود را در معرض قحطی می‌بینند.

روز ششم: جنگ نظامی، جنگ رسانه‌ای، بحران معیار

روز ششم، اگرچه از نظر وسعت حملات نظامی یکی از شدیدترین روزهای جنگ بود برای هر دو طرف، اما در میدان نبرد روایت‌ها صحنه به نفع روایت‌های مردمی در تغییر است. جمهوری اسلامی در برابر دوربین خاموش یا بی‌کیفیت است، رهبرش از پناهگاه سخن می‌گوید، رسانه‌هایش تصویر هیچ شهری را نشان نمی‌دهند، و مردمی بی‌آژیر و بی‌پناه در شب‌ و روزهای بمباران، چشم به اینترنت داشتند تا ببینند چه کسانی از بیرون، دربارهٔ مرگ و زندگی‌شان تصمیم می‌گیرند. این روز بیش از هر چیز، نشان داد که بحران در ایران دیگر فقط بحران سیاست نیست، بحران روایت است و معیار.

IMG_1546.JPG

روایت روز پنجم
جنگ ایران و اسرائیل

تهیه شده در تیم چشما

27 خرداد 1404

روز پنجم جنگ، در صداهای ناامن‎کننده آغاز شد و با اضطرابی آشکار به پایان رسید. تهران و چند شهر دیگر بامداد را با صدای انفجار و هشدار پدافندی آغاز کردند. اما برخلاف روزهای قبل، آن‌چه امروز فضای عمومی کشور را رقم زد نه فقط صدای موشک، که نشانه‌های بی‌دولتی، شایعه‌های بزرگ، و همبستگی‌های خودجوش بود.

در پایان روز، آمار کشته‌شدگان ایرانی در جنگ به عدد تازه‌ای رسید. تنها در روز پنجم، ۱۰۸ نفر دیگر کشته شدند و مجموع تلفات انسانی ایران در این جنگ نابرابر به ۶۰۸ نفر رسید. 

نان؛ کم‌یاب‌تر از همیشه

در گوشه و کنار کشور، گزارش‌های متعددی از کمبود نان مخابره شد. صف‌های نانوایی‌ها طولانی‌تر شده و سهمیه‌بندی نان در برخی مناطق آغاز شده است. در برخی محلات، مردم نان را میان هم تقسیم می‌کنند و گاه نانوایی‌ها به شکل خودجوش از فروش بیش از نیاز معمول جلوگیری می‌کنند. در همین حال، برخی خانواده‌ها برای ذخیره‌سازی، بیش از حد نیاز خرید می‌کنند. بحران نان در کنار کمبود دارو، بنزین و قطعی ارتباطات، به نماد تازه‌ای از فروپاشی تدریجی مدیریت روزمره تبدیل شده است.

اینترنت در آستانه انسداد

در بسیاری از شهرها، اتصال به اینترنت بین‌الملل به شکل گسترده مختل شد و در ساعات پایانی روز تقریباً به صفر رسید. کاربران گزارش دادند که تنها دسترسی به وب‌سایت‌های داخلی ممکن است. آنچه به عنوان «شبکه ملی اطلاعات» شناخته می‌شود، عملاً به تنها بستر اینترنتی فعال در کشور تبدیل شده است. محدود شدن شدید جریان اطلاعات، نه فقط دسترسی به اخبار و روایت‌ها را دشوار کرده، بلکه برای میلیون‌ها ایرانی که کار و ارتباط روزمره‌شان وابسته به اینترنت آزاد است، بحران زیستی رقم زده است.

از تهران تا توییتر: من از این گروهم

در میانه این آشفتگی، کارزاری تازه در شبکه‌های اجتماعی شکل گرفت. هزاران کاربر با هشتگ «من از این گروهم» خود را از چهار قطب سیاسی—جمهوری اسلامی، اسرائیل، پهلوی و مجاهدین خلق—متمایز کردند. این کمپین که ظرف کمتر از ۲۴ ساعت ده‎ها هزار همراه یافت بر این ایده استوار است که اکثریت مردم ایران امروز توسط هیچ‌یک از این چهار عنوان نمایندگی نمی‌شوند. لحنی انسانی، مستقل و ضدجنگ در سراسر این کارزار موج می‌زند. بی‌نمایندگی سیاسی، این‌بار با صدایی جمعی، اعلام شده است.

زنجانی، بمب، و ترسی که پخش شد

در میانه روز، پستی از بابک زنجانی در شبکه‌های اجتماعی منتشر شد که در آن ادعا شده بود جمهوری اسلامی در آستانه رونمایی از بمب اتمی است. چند دقیقه بعد، این پست پاک شد. اما همان چند دقیقه کافی بود تا با هم‌زمانی انتشار خبر دستور تخلیه تهران توسط دونالد ترامپ، موجی از ترس در میان مردم شکل بگیرد. بسیاری در شبکه‌های اجتماعی این دو اتفاق را به هم ربط دادند و از احتمال حمله اتمی آمریکا برای توقف برنامه اتمی ایران سخن گفتند. فضای روانی حاکم بر شهرها، بیشتر از آن‌که تحت تأثیر واقعیات جنگی باشد، متأثر از شایعه‌ها و سکوت نهادهای رسمی است. 

حمله‎ ای که قرار بود در تاریخ بنویسند

در ساعات پایانی شب، سپاه پاسداران اعلام کرد که حمله‌ای «تاریخی» به اهداف نظامی اسرائیل انجام خواهد داد. دوباره شایعه بمب اتم پیچید ولی در نهایت معلوم شد سپاه از از موشک‌های جدید خود با نام «فتاح» رونمایی کرده است؛ موشک‌هایی با قابلیت هایپرسونیک. با وجود اعلام غرورآمیز این عملیات، منابع مستقل و تصاویر منتشرشده نشان دادند که ارتش اسرائیل بیش از 90 درصد این موشک‌ها را رهگیری و منهدم کرده است. با این حال، تصاویر این موشک‌ها در شبکه‌های اجتماعی ایرانی به‌سرعت وایرال شد و به نوعی ابزار تبلیغاتی بدل گردید، هرچند کارایی واقعی آن‌ها در میدان هنوز در پرده ابهام است. در اسرائیل 15 نفر کشته و 600 نفر زخمی شدند. 

خودمدیریتی؛ جامعه مدنی در دل بی‌دولتی

در حالی‌که دولت از تأمین نیازهای ابتدایی مردم بازمانده، اشکال جدیدی از خودمدیریتی محلی در حال شکل‌گیری است. کمپین «خانه‌های گشوده» در چند شهر همچنان ادامه دارد؛ کمپینی که در آن مردم خانه‌های امن خود را در اختیار آشنایان و حتی غریبه‌ها گذاشته‌اند. در برخی محله‌ها، گروه‌هایی برای آموزش مراقبت‌های روانی، ورزشی و کمک‌های اولیه تشکیل شده و دفترچه‌هایی برای شرایط بحران بین مردم توزیع می‌شود یا در شبکه‎های اجتماعی منتشر می‎گردد. آنچه نظام نمی‌تواند سازمان دهد، جامعه—نه با سیاست، که با همبستگی—در حال سامان دادن آن است.

گنجشک دریده و هک بانک سپه

در یک ضربه‌سایبری سنگین، گروه هکری «گنجشک دریده» اعلام کرد که تمامی حساب‌های بانکی در بانک سپه را پاک کرده است. این بانک از جمله بانک‌هایی است که حساب‌های نیروهای مسلح، از جمله سپاه، در آن نگهداری می‌شد، اما میلیون‌ها نفر از مردم عادی نیز سرمایه‌های خود را در این بانک داشتند. در ساعت‌هایی پس از انتشار این خبر، صف‌های اعتراضی مقابل برخی شعبه‌ها شکل گرفت. اگرچه حکومت سکوت کرده، اما آنچه عملاً رخ داده از دست رفتن اعتماد عمومی به سیستم بانکی در لحظه‌ای است که کشور در آتش جنگ می‌سوزد.

نقطه پایانی ندارد

روز پنجم جنگ نشان داد که بحران تنها در خطوط نظامی پیش نمی‌رود. جامعه ایران، هم‌زمان درگیر نبردی است میان فروپاشی مدیریت و قدرت ترمیم اجتماعی. آنچه در خیابان‌ها، خانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی دیده می‌شود، زایش نوعی مقاومت انسانی بی‌سلاح است؛ مقاومتی که سیاست‌های رسمی، موشک‌ها، شایعه‌ها و سکوت‌ها را پشت سر گذاشته است. جنگ ادامه دارد، اما روایت مردم نیز در حال شکل‌دادن به نوعی دیگر از حقیقت است؛ حقیقتی که نه با تسلیحات، که با همبستگی نوشته می‌شود و نقطه پایانی ندارد. کمپین‎های بی‎رهبر و جریانی، ممکن است تبدیل به الگویی بی‎بدیل در خودمدیریتی اجتماعی در ایران بشود و هر حکومتی در آینده می‎تواند به عنوان سرمایه اجتماعی و سیاسی به آن بنگرد.  

ChatGPT Image 17 juin 2025, 19_18_29.png

روایت روز چهارم
جنگ ایران و اسرائیل

دوشنبه، ۲۶ خرداد ۱۴۰۴ / ۱۶ ژوئن ۲۰۲۵
نوشته شده در تحریریه «چشما» 

روز چهارم، جنگ هنوز در صفحات رسمی ادامه دارد؛ طبق تحقیقات دقیق و بازبینی میدانی، در ایران ۱۸۰ تا ۲۰۰ نفر کشته و بیش از ۲۵۰ نفر زخمی شدند. با این آمار، تعداد فعال قربانی‌ها در چهار روز از ۵۰۰ نفر فراتر رفته—عدد تاریک و بی‌رحمی که تهدید می‌کند به یک استاندارد خون تبدیل شود. در اسرائیل نیز روز چهارم به ۸ تا ۱۰ کشته و بیش از ۳۰۰ زخمی انجامید . آمارهایی که جنگ را نه فقط در میدان، بلکه در لحظات نفسگیر زندگی روزمره ملموس می‌کنند.

 

عصرِ بمباران تلویزیون؛ نمادی از روایت و جنگ رسانه‌ای

نزدیک عصر، بمبی دقیق ساختمان پخش صداوسیما را در تهران هدف قرار داد. صدای انفجار پخش زنده قطع شد، تصاویر خاک و شعله در استودیو منتشر شد، و گوینده‌ مجبور به ترک صحنه شد .
این لحظه به دو واکنش متضاد انجامید:

گروهی‌ها ابراز خوشنودی کردند و این حمله را «زلزله‌ای برای نظام روایت سرکوبگر» خواندند. پخش اعترافات اجباری را یادآوری کردند با ویدئوهایی از مجیدرضا رهنورد(اعدام شده بعد از 1401) که 26 خرداد تولدش بود. روح الله زم هم یادآوری شد با پخش ویدئوهایی از او که در صداوسیما پخش شده بود قبل از اعدام.
اما بخشی از جامعه خبرنگاران آزرده شدند؛ کمیته CPJ [کمیته حمایت از خبرنگاران] این حمله را محکوم کرد. 

در این لحظه، جنگ روایت به اوج رسید؛ فضایی که رسانه‌ها میدان نبرد را فرا گرفته‌اند.

 

تهران در اضطراب؛ فشار دو سویه پیام‌رسانی

هم‌زمان، اسرائیل بخش‌هایی از تهران، منطقه ۳، را تهدید به تخلیه کرد—تقریباً ۳۳۰ هزار نفر ساکن این منطقه هستند. این هشدار با درخواست ترامپ برای ترک کل شهر تهران همراه شد، که عملاً واکنش مردم را همراه داشت چون اجرای این درخواست غیرممکن بود.
خیابان‌ها پر از خودروهایی شد که با سردرگمی و اضطراب، تلاش می‌کردند از مسیر شمال کشور خارج شوند؛ جاده‌ها شبیه جریانی روان از اضطراب و ترس بود. بخشی که در شهر ماندند یا باید بمانند[مانند جامعه پرستاران]، دستورعمل‎هایی برای زیست در بحران جنگ نوشتند و منتشر کردند. جامعه به طور رسمی توسط خود مردم در حال اداره شدن است. 

 

مصاحبه نتانیاهو؛ جنگ روایت در برخورد با دیوار مردم

در یک مصاحبه بی‌سابقه با ایران‌اینترنشنال، نخست‌وزیر اسرائیل گفت: «چراغی روشن شده… حالا وقت تغییر رژیم است. به یاد زن، زندگی، آزادی»

اما این کلمات در میان جامعه ایران نه به‌عنوان اجماع، بلکه به‌عنوان دخالت خارجی و عنصری ناراحت‌کننده دریافت شد. واکنش شدید و وحدت‌آفرین بخش وسیعی از ایرانیان، نشانگر حساسیت روزافزون به گره‌زدن جنگ واقعی با شعارهای مدنی است؛ موضوعی که نمی‌توان آن را نادیده گرفت. مردم این رفتار را یک رفتار وقیحانه گزارش کردند که یک متجاوز بخواهد مترقی‎ترین جنبش معاصر ایران را مصادره کند. این واکنش مردم باعث شد میزان حساسیت به زن، زندگی، آزادی دوباره یادآوری گردد.

 

ادامه‌ یافتن کمپین «خانه‌های گشوده»؛ امید مدنی در دل بحران

کمپینی که در روز سوم به سرعت رشد کرده بود، روز چهارم نیز با گسترش و انسجام بیشتر ادامه یافت. صدها خانه برای پذیرایی از پناهجویان داخلی و افراد آسیب‌دیده جنگی باز شدند—نه توسط دولت، بلکه  توسط خودِ مردمِ کمتر آشکار. این حرکتی است مدنی در بی‌تفاوتی حکومت و پاسخ جامعه است به فقدان ساختار حمایتی.

 

پیامک حجاب؛ آشفتگی حکومتی هنگام بحران

در میانه تنش‌ها، پیامک‌هایی با مضمون حجاب برای شمار زیادی از مردم تهران ارسال شد. نامربوطی این اتفاق آنقدر آشکار بود که به واکنش رسمی منجر شد و گفته شد به اشتباه پیامک‎ها ارسال شده است و فعلاً جریمه‎ای دریافت نمی‎شود. گفته نشد که آیا در آینده این جریمه ‎ها اجرایی خواهد شد یا نه؟

بیانیه‎ ها: آتش بسِ فوری
در روز چهارم جنگ، جمعی برجسته از فعالان حقوق بشر و هنرمندان مدنی در ایران با انتشار بیانیه‌ای مشترک خواستار آتش‌بس فوری شدند و صراحتاً از حاکمیت خواستند برنامه غنی‌سازی اورانیوم را تعلیق کند. این بیانیه که از سوی برندگان جایزه صلح نوبل، شیرین عبادی و نرگس محمدی، همراه با سینماگران معتبر چون جعفر پناهی و محمد رسول‌اف، به‌علاوه حقوقدانانی چون صدیقه وسمقی، عبدالفتاح سلطانی و شهناز اکملی امضا شده بود، در طی مقاله‌ای در روزنامه «لوموند» منتشر شد. در این متن تأکید شد که ادامه جنگ جز نابودی زیرساخت‌ها و جان غیرنظامیان هیچ دستاوردی نخواهد داشت و غنی‌سازی اورانیوم «خود‌کشی سیاسی» برای مردم ایران است. هم‌زمان، سیدمصطفی تاج‌زاده از داخل زندان نیز بیانیه‌ای صادر کرد و به‌روشنی خواستار پایان جنگ و احترام به خواست‌های مدنی عمومی شد؛ صدایی که در اوج سرکوب، نمایانگر مقاومت اخلاقی و اجتماعی است.

جمع‌بندی: «روزِ شکاف‌ها»

در پایان روز چهارم، شکاف‌ها از همیشه عمیق‌تر شدند؛ شکاف میان مردم و حاکمیت، میان روایت رسمی و تجربه زیسته، میان حمله و دفاع، و حتی میان شعار و واقعیت. جنگ تنها در خطوط نبرد یا اهداف نظامی جریان نداشت، بلکه در رسانه‌ها، خیابان‌ها، خانه‌ها و پیامک‌های حکومتی نیز جاری بود. همان‌قدر که موشک‌ها فرود آمدند، روایت‌ها نیز سر برآوردند و با یکدیگر درگیر شدند. در برابر ویرانی، مردم با پدیده‌ای چون «خانه‌های گشوده» و انتشار دفترچه‎های مجازیِ مراقبت‎های ویژه حین جنگ و بحران نشان دادند که در دل جنگ، هنوز می‌توان به اخلاق جمعی و همبستگی مدنی تکیه کرد. اما هم‌زمان، پیام‌هایی که از بیرون یا بالادست می‌آمد، اغلب دردی را بیشتر کرد تا درمانی بیاورد. روز چهارم، روزی بود که جامعه ایران نه فقط قربانی جنگ، که صحنه‌ی رویارویی روایت‌ها و آزمونی برای بقای اعتماد و آگاهی شد. 

روایت روز سوم
جنگ ایران و اسرائیل

یکشنبه، ۲۵ خرداد ۱۴۰۴ / ۱۵ ژوئن ۲۰۲۵
نوشته شده در تحریریه «چشما»

در سومین روز از جنگ، دیگر نه فقط نهادهای نظامی که شهروندان عادی، زیر آوار دقیق‌ترین حملات پهپادی و موشکی قرار گرفتند. حوالی بامداد، تهران و اطراف آن در موجی از انفجارهای پی‌درپی فرو رفت؛ از تجریش تا شهر ری، از دماوند تا گرمسار. بیش از ۲۵۰ نقطه در سراسر ایران هدف قرار گرفت که تنها در محدوده شهری تهران، ۸۰ هدف مستقل شناسایی شده است. حملات از بامداد آغاز شد و در موجی تازه در عصر به اوج رسید؛ ایستگاه پمپاژ آب در شمال پایتخت، ساختمان قدیمی وزارت نفت، و چند انبار سوخت و اداری، از جمله اهدافی بودند که آتش آن‌ها در شب پایتخت تا صبح روشن ماند.

پاسخ ایران، زیر عنوان غیررسمی «وعده صادق پنجم»، با پرتاب حدود ۲۷۰ موشک و نزدیک به ۳۰۰ پهپاد صورت گرفت. منابع میدانی در اسرائیل از آژیرهای ممتد در تل‌آویو، حیفا، اشدود و بات‌یام خبر دادند. سامانه‌های دفاع هوایی اسرائیل توانستند حدود ۷۰ درصد این حملات را دفع کنند، اما حدود ۸۰ موشک به اهدافی در زیرساخت‌های انرژی، مسکونی و حمل‌ونقل اصابت کرد. خساراتی به متروی تل‌آویو، پایگاه هوایی رامون و خطوط گاز گزارش شده که دولت اسرائیل هنوز جزییات دقیق آن را منتشر نکرده است.

اختلاف در عددهای آماری 

آمار رسمی کشته‌ها همچنان فاصله‌ای جدی با واقعیت میدانی دارد. تا پایان روز سوم، چشما شمار کشته‌شدگان را در ایران 2۹۶ نفر و مجروحان را ۷۴۷ نفر برآورد کرده است؛ آماری که بین داده‌های رسمی (۲۲۴ کشته در سه روز) و برآوردهای نهادهای حقوق بشری (۴۰۶ کشته) قرار دارد. در اسرائیل نیز شمار کشته‌شدگان در بازه‌ای بین 20 تا 24 نفر و مجروحان روز سوم بیش از ۳۸۰ نفر تخمین زده شده‌اند. عدد نهایی بر اساس روش‌شناسی چشما، نه براساس یک منبع واحد، بلکه حاصل تطبیق داده‌های میدانی، گزارش‌های تصویری، منابع محلی و گزارشات نهادهای حقوق بشری است.

مهاجرت جنگ‎ زده‎ها، خروج پناه‎جویان داخلی

هم‌زمان با انفجارها، کوچ اضطراری مردم تهران وارد مرحله‌ای تازه شد. تا پایان روز سوم، بیش از چهار میلیون نفر پایتخت را ترک کرده‌اند. مسیرهای منتهی به شمال، جنوب و غرب کشور، از هراز و فیروزکوه تا ساوه و قم، در حالت یک‌طرفه قرار گرفته‌اند. برآورد ما نشان می‌دهد در بهترین شرایط ممکن، با ظرفیت کامل حمل‌ونقل عمومی و شخصی، روزانه حدود ۱.۷ میلیون نفر مکان خروج دارند. بنابراین برای تخلیه کامل پایتخت—که جمعیت رسمی آن در سال ۱۴۰۴، بیش از ۱۴ میلیون و پانصد هزار نفر اعلام شده—حداقل ۹ روز زمان اضطراری نیاز است. اما واقعیت از این هم کندتر است؛ بسیاری از خانواده‌ها در راه مانده‌اند، سوخت در برخی ایستگاه‌ها تمام شده، و جاده‌ها شبانه‌روز زیر فشار خودروها و نگرانی‌اند.

جنبش خودجوش «خانه‎ های گشوده»

در این میان، جنبشی آرام اما تأثیرگذار از دل جامعه مدنی برآمده است. ده‌ها هزار شهروند در استان‌های مازندران، خراسان، فارس، اصفهان، آذربایجان شرقی، گلستان، کرمانشاه و حتی مناطق کم‌برخوردارتر مانند لرستان، خانه‌های خود را به روی مهاجران جنگی گشوده‌اند. از رامسر تا بابل، از آمل تا قائمشهر، صدها پیام میزبانی در شبکه‌های اجتماعی منتشر شده که نشان می‌دهد وجدان انسانی، در میان گرد و غبار موشک و سیاست، هنوز زنده است. پیشنهادهای اقامت رایگان، توزیع نان و پتو، انتقال سالمندان و زنان تنها، همه نشانه‌هایی از یک مقاومت مدنی‌اند که شاید از هزار حمله دفاعی مؤثرتر باشد. تحریریه چشما این حرکت را با عنوان «جنبش خانه‌های گشوده» مستند کرده و از تمام خوانندگان دعوت می‌کند، اگر امن‌اند، دری به روی هموطنان گشایند.

پناهگاه کجاست؟

با نبود زیرساخت پناهگاهی در کلانشهری چون تهران، مردم ناچارند پناهگاه‌های خود را بسازند. بسیاری شب را در ایستگاه‌های مترو سپری کرده‌اند؛ برخی دیگر در زیرزمین ساختمان‌های مسکونی، در پارکینگ‌ها یا راهروهای تاریک بیمارستان‌ها نشسته‌اند. در مدرسه‌ای در سعادت‌آباد، معلمان و اولیای دانش‌آموزان داوطلبانه درها را گشوده‌اند تا مادران و کودکان بدون سرپناه، جای امنی برای خواب داشته باشند. سکوت این شب‌های تهران، سکوتی از ترس نیست؛ بلکه از خستگی است، از نبود جای امن، و از اینکه هیچ صدای رسمی به درستی از این مردم سخن نمی‌گوید.

بازگشت ایست بازرسی‎

در سوی دیگر، نهادهای امنیتی با شدت بیشتری به کنترل اوضاع پرداخته‌اند. در تهران، البرز و بخش‌هایی از شمال کشور، گزارش‌هایی از بازداشت‌های گسترده در ایست‌های بازرسی منتشر شده. مأموران امنیتی، خودروها را برای یافتن پهپاد، ابزار تصویربرداری یا اقلام غیرمجاز متوقف و بازرسی می‌کنند. بنابر برآوردهای منابع حقوق بشری، در شب سوم جنگ، دست‌کم ۴۰۰ نفر به اتهام‌های امنیتی بازداشت شده‌اند. محدودیت‌های اینترنت در چند استان برقرار است و اطلاع‌رسانی عمومی همچنان از سوی رسانه‌های رسمی، گزینشی و جهت‌دار انجام می‌شود.

جمع‎ بندی: امید و آینده ‎ای مبهم

در پایان روز سوم، چیزی بیش از ویرانی بر زمین مانده: پرسشی درباره آینده. آتش‌بس هنوز حتی روی میز نیست، عملیات‌های دوطرف ادامه دارند، و مردم—نه سربازان، بلکه مادران، کودکان، دانشجویان، رانندگان و معلمان—زیر بار جنگی هستند که در شکل‌گیری‌اش سهمی نداشته‌اند. و آن‌ها که از تل‌آویو تا تهران زیر سقف‌های لرزان مانده‌اند، نه دنبال پیروزی، بلکه به‌دنبال پایان‌اند. جنگ، بدون توجه به نقشه‌ها، در خانه‌های فعلاً امن جاری شده؛ اما اگر در مناطق امن، خانه‌ها گشوده شوند، شاید هنوز راهی به سوی زندگی باقی مانده باشد.

ChatGPT Image 15 juin 2025, 10_30_49.png

روایت روز دوم
جنگ ایران و اسرائیل

 تاریخ: شنبه، ۲۴ خرداد ۱۴۰۴ / ۱۴ ژوئن ۲۰۲۵
تهیه‌شده در تحریریه چشما

 

موج‌های حمله در روز دوم: تبادل آتش گسترده در چند مرحله

در دومین روز از جنگ تمام‌عیار میان ایران و اسرائیل، هر دو کشور دست‌کم در دو موج سنگین حملاتی به تبادل آتش ادامه دادند. نخستین موج حمله اسرائیل در ساعت ۲:۲۰ بامداد روز شنبه با پهپادها و موشک‌های نقطه‌زن، اهدافی در تهران، تبریز، نقده، دماوند و فردیس را هدف گرفت. در تهران، برخورد مستقیم به یک ساختمان دولتی گزارش شد که به کشته‌شدن ۶۰ نفر انجامید. در تبریز نیز یک ساختمان در مرکز شهر تخریب شد که بنا بر منابع محلی، ده‌ها کشته و زخمی برجای گذاشت. نقده، شهری در استان آذربایجان غربی، از دیگر اهداف غیرمنتظره‌ی این حملات بود.

موج دوم حمله اسرائیل حوالی ساعت ۱۲:۴۵ ظهر انجام شد و مناطقی در جنوب تهران، مرکز فرماندهی سایبری در کرج، سایت راداری قزوین، و یک انبار سوخت در قم را هدف گرفت. اسرائیل برای نخستین‌بار از پهپادهای انتحاری با سیستم هوش مصنوعی مسیرزن مستقل استفاده کرد. به گفته منابع وال‌استریت ژورنال، برخی از این پهپادها از طریق مرز آبی جنوب ایران به پرواز درآمدند. منابع ایرانی ادعا کردند که بسیاری از این پرنده‌ها رهگیری شده‌اند، ولی تصاویر منتشرشده از خسارات وارد آمده، از اثربخشی قابل‌توجه این موج حملات حکایت دارد.

 

حمله متقابل ایران: «وعده صادق IV»

در پاسخ، ایران نیز از ساعت ۸:۴۵ شب (شنبه) عملیات گسترده‌ای را تحت عنوان غیررسمی «وعده صادق IV» اجرا کرد. دست‌کم ۸۵ موشک میان‌برد از نوع شهاب و قدر، به همراه بیش از ۶۰ پهپاد شاهد و ابابیل از استان‌های مرکزی و غربی ایران به‌سوی اهدافی در خاک اسرائیل پرتاب شدند. موج دوم پاسخ ایران نیز حوالی ساعت ۱۱:۳۰ شب به‌وقوع پیوست و مناطق نزدیک به تل‌آویو، حیفا، بئرشبع و پایگاه هوایی رامون را هدف گرفت.

در جریان این حمله‌ها، آژیر خطر در بیش از ۱۱ شهر اسرائیل به‌صدا درآمد و فضای کشور به‌حالت آماده‌باش کامل درآمد. منابع غیررسمی در رسانه‌های اسرائیلی از کشته‌شدن ۳ سرباز و زخمی‌شدن ۱۷ نفر دیگر خبر دادند. هرچند ارتش اسرائیل مدعی شد که «اکثر موشک‌ها توسط گنبد آهنین و داوود آبی منهدم شده‌اند»، تصاویر ماهواره‌ای از آتش‌سوزی گسترده در حومه حیفا و تلاویو خلاف آن را نشان می‌دهد.

تلفات انسانی و خسارات روز دوم

در روز دوم جنگ، بنا بر منابع رسمی و محلی، تعداد کشته‌شدگان در ایران که 92 کشته محاسبه شده بود تا زمان تهیه این گزارش به بیش از ۱۱۰ نفر رسید و شمار زخمی‌ها نیز حدود ۲۹۰ نفر گزارش شد. آمار غیررسمی در برخی منابع محلی و شبکه‌های اجتماعی این ارقام را بیشتر نیز برآورد می‌کنند. بیشترین تلفات در شهرهای تهران، تبریز، نقده، سنندج، و فردیس گزارش شد. در تهران، برخورد یک موشک اسرائیلی به ساختمان دولتی در خیابان ولی‌عصر به کشته‌شدن دست‌کم ۶۰ نفر منجر شد.

در تبریز، تصاویر منتشرشده از یک ساختمان ۸ طبقه که کاملاً فرو ریخته، با گزارش مرگ بیش از ۳۰ نفر همراه بود. نیروهای امدادی از ساعات اولیه صبح در محل حضور داشتند. در استان آذربایجان غربی، شهر نقده در معرض حمله‌ای سنگین قرار گرفت که باعث کشته‌شدن دست‌کم ۱۵ غیرنظامی و نیروهای بسیجی شد.

در اسرائیل، منابع رسمی از کشته‌شدن ۴ نفر (شامل دو نظامی) و زخمی‌شدن بیش از ۲۰ نفر خبر دادند. در مناطق شمالی اسرائیل، سامانه دفاعی «مقلاع داوود» در برخی نقاط از کار افتاد یا با تأخیر عمل کرد.

تغییر لحن رسانه‌ها: «سقوط قریب‌الوقوع نظام؟»

با حجم بالای تلفات مقامات نظامی در روز اول و موج سنگین حملات روز دوم و موضع‎گیری اسرائیل، برخی تحلیل‌گران در رسانه‌های بین‌المللی (از جمله وال‎استریت ژرنال، بی‎بی‎سی) موضوع «تغییر نظام» در ایران را بررسی کرده‌اند.
در ایران، برخی تحلیل‌گران در رسانه‌های محافظه‌کار (مانند روزنامه کیهان که زیر نظر مستقیم خامنه‎ای اداره می‎شود) برخلاف این تحلیل‌ها، موضع تهاجمی‌تری گرفتند. در سرمقاله‌ی این روزنامه بعد از پایان روز دوم جنگ آمده:

«اکنون زمان پاک‌کردن اسرائیل از نقشه است؛ نه مذاکره، نه سکوت، نه عقب‌نشینی.»

 

تحولات دیپلماتیک و مواضع جهانی

در دومین روز جنگ، تحرکات دیپلماتیک چشم‌گیری ثبت شد:

دونالد ترامپ و ولادیمیر پوتین تماس تلفنی فوری برقرار کردند. در بیانیه کرملین تأکید شده که روسیه هرگونه تشدید تنش را محکوم می‌کند.
امانوئل مکرون با مسعود پزشکیان، رئیس‌جمهور ایران، تماس گرفت. منابع فرانسوی این تماس را "با هدف مهار جنگ" توصیف کردند.
یک مقام ارشد وزارت خارجه ایران به «رویترز» گفت:
«در صورت توقف حملات اسرائیل، امکان بازگشت به میز مذاکره وجود دارد.»

اسرائیل به‌طور رسمی از ایالات متحده درخواست «حمایت تسلیحاتی فوری» کرد و کاخ سفید اعلام کرد که آماده است در دفاع از اسرائیل وارد عمل شود. با این حال، هنوز از دخالت مستقیم آمریکا خبری نیست.
یک مقام آمریکایی به رویترز گفت:
«حمله به میدان گازی پارس جنوبی، اقدامی بی‌پروا و نگران‌کننده بود که در ۲۰۰ کیلومتری منافع گازی ما رخ داد.»

در مورد این منافع، تحلیلگران معتقدند اشاره به زیرساخت‌های انرژی قطر یا پروژه‌های چندملیتی در خلیج‌فارس است.
 

واکنش‌های اجتماعی و روانی در ایران و اسرائیل

در ایران، دومین روز جنگ با ترس، بلاتکلیفی، و خشم پنهان و شادی در میان مردم همراه بود. شبکه‌های اجتماعی فارسی‌زبان به‌طور کم‌سابقه‌ای چندقطبی شده‌اند:

  • طیفی از کاربران که مخالف جمهوری اسلامی‌اند، اما از حملات اسرائیل استقبال نمی‌کنند، با هشتگ‌هایی چون «نه به جنگ» و «نه جمهوری اسلامی، نه اسرائیل» و «جنگ تاریکی است» فعال‌اند.

  • گروهی دیگر با رویکردی براندازانه، از حملات اسرائیل به‌عنوان فرصتی برای پایان نظام دفاع می‌کنند.

  • هواداران جمهوری اسلامی نیز با هشتگ «انتقام سخت» و «وعده صادق» فضای حمایتی پدید آورده‌اند.
     

در اسرائیل، حالت اضطراری همچنان برقرار است. در تل‌آویو و حیفا، تصاویر از شهروندانی منتشر شده که شب را در پناهگاه‌ها سپری کرده‌اند. برخی مراکز خرید و آموزش تعطیل شده‌اند و برخی تحلیل‌گران از وضعیت مشابه به «دوران جنگ خلیج‌فارس» در فضای عمومی اسرائیل سخن گفته‌اند.

تخلیه شهرها، بسته‌شدن راه‌ها، و هراس جمعی

در تهران، گزارش‌های متعدد از خروج گسترده مردم به سمت شمال کشور و استان‌های کم‌خطرتر منتشر شده است. جاده‌های هراز و فیروزکوه به‌دلیل حجم بالا و شرایط امنیتی به‌طور موقت مسدود شدند. سازمان راهداری از مردم خواسته از «سفرهای غیرضروری» خودداری کنند.

در تبریز، با شدت گرفتن حملات و تخریب یک ساختمان مسکونی، هزاران خانواده شب دوم را بیرون از خانه یا در اطراف میدان‌ها و پارک‌ها سپری کردند.

تصاویری از پرواز چند هواپیمای اختصاصی در آسمان ایران منتشر شده که کاربران مدعی‌اند مربوط به خروج مسئولان بلندپایه از تهران است. با وجود بسته بودن فضای پروازی ایران، برخی پروازهای خاص در ساعت ۹ صبح تا ۲ بعدازظهر در سامانه‌های ردیاب جهانی ثبت شده‌اند. منابع رسمی تا این لحظه سکوت کرده‌اند.

راهپیمایی حکومتی روز غدیر در سایه موشک و دود

در حالی که تهران هدف حملات روز دوم اسرائیل قرار گرفته بود، صداوسیما و رسانه‌های حکومتی از برگزاری «باشکوه» جشن روز غدیر در مناطق مرکزی پایتخت خبر دادند. حضور مسئولان ارشد، مداحی‌های هماهنگ‌شده، و جمعیتی که از شهرستان‌ها با اتوبوس به تهران منتقل شده بودند، در تقابل با جو امنیتی و تخلیه پنهانی برخی محله‌ها قرار داشت. بنابر گزارش شاهدین، عمده مسیرهای منتهی به خیابان مورد استفاده برای راهپیمایی را بسته بودند تا به اجبار جمعیت به خیابان مذکور بیاید و مجبور باشد مسیری را طی کند و بعد از آن خارج شود.
در بسیاری از مناطق شهر اما خیابان‌ها خلوت و پر از ایست‌های بازرسی بودند و نظم راهپیمایی رسمی، چهره‌ای جعلی از وضعیت پایتخت در میانه جنگ ارائه می‌داد.

 

موج جدید سرکوب: دستگیری، احکام و فضای امنیتی

همزمان با جنگ، سرکوب داخلی تشدید شده است:

  • مطهره گونه‌ای، فعال مدنی، روز شنبه در منزل خود در شیراز بازداشت شد.

  • زینا فریدونیان، معلم بازنشسته اهل قروه، به ۱۰ سال زندان محکوم شد.

  • منابع حقوق بشری از جو فوق‌امنیتی در زندان اوین و افزایش فشار بر زندانیان سیاسی خبر داده‌اند.

  • چند رسانه‌نگار از صدور دستور ممنوعیت انتشار اخبار بدون هماهنگی با شورای امنیت کشور خبر داده‌اند.
     

تأثیر اقتصادی و شوک جهانی به بازار نفت

با حملات به مناطق نفتی در جنوب ایران و تردید درباره امنیت تنگه هرمز، قیمت نفت برنت تا ساعت ۱۹ شنبه به بیش از 74 دلار رسید. خبرگزاری بلومبرگ از «احتمال مداخله قدرت‌های جهانی برای تضمین تداوم صادرات نفت» سخن گفت.

نگرانی‌ها درباره احتمال بسته‌شدن تنگه هرمز افزایش یافته است، هرچند هیچ مقام رسمی در ایران هنوز چنین تهدیدی را علنی نکرده است. برخی رسانه‌های تندرو در ایران از این گزینه به‌عنوان «برگ نهایی» یاد کرده‌اند.

جمع‌بندی: عبور از نقطه بازگشت؟

روز دوم جنگ میان ایران و اسرائیل، با پیچیدگی، هزینه انسانی بالا، و لرزش‌های ژئوپلیتیک همراه بود. دامنه حملات به مناطق شهری، تلفات غیرنظامی، و واکنش‌های متقابل سنگین، نشان می‌دهد دو طرف از مرحله «بازدارندگی متقابل» عبور کرده‌اند و وارد فاز عملیاتی و پرریسک درگیری مستقیم شده‌اند.
اگرچه تنها دو روز از شروع رسمی جنگ گذشته، اما دامنه حملات، صراحت اهداف، و علنی‌شدن مواضع دیپلماتیک کشورها نشان می‌دهد این درگیری می‌تواند به‌سرعت ابعاد منطقه‌ای پیدا کند.

تحلیلگران هنوز نسبت به پایان درگیری خوشبین نیستند، و از سوی دیگر، هیچ نشانه‌ای از عقب‌نشینی آشکار در هیچ‌یک از دو طرف وجود ندارد. در داخل ایران، تنش امنیتی و سرکوب همراه با ترس اجتماعی، وضعیت را بسیار شکننده کرده است. آینده این جنگ، نه‌تنها به تصمیمات دو طرف، بلکه به واکنش جامعه جهانی و مردم دو کشور بستگی خواهد داشت.

ChatGPT Image 14 juin 2025, 10_01_06.png

روایت روز اول
جنگ ایران و اسرائیل

تاریخ: جمعه، ۲۳ خرداد ۱۴۰۴ / ۱۳ ژوئن ۲۰۲۵
تهیه‌شده در تحریریه چشما


آغاز عملیات: شیر برخاسته
ساعت ۳:۱۰ بامداد جمعه، اسرائیل عملیات وسیعی را علیه ایران آغاز کرد. این حمله که با نام رمز Operation Rising Lion («شیر برخاسته») شناخته می‌شود، از آیات فصل‌های ۲۳ و ۲۴ کتاب اعداد (از اسفار پنج‌گانه عهد عتیق) الهام گرفته شده است. در آن آیات، قوم بنی‌اسرائیل به شیری تشبیه می‌شود که «برمی‌خیزد و نمی‌خوابد مگر آنکه طعمه‌اش را بدرد.» این نام‌گذاری با بار نمادین شدید، حامل پیامی بود درباره عزم و بی‌رحمی عملیات پیش‌رو.
حمله در چند موج متوالی انجام شد که هدف آن، وارد آوردن ضربه‌ای برق‌آسا به ساختارهای دفاعی، هسته‌ای و فرماندهی جمهوری اسلامی ایران بود. اسرائیل به‌وضوح از دقت تسلیحات، پشتیبانی اطلاعاتی و قدرت ضربتی استفاده کرد تا نه‌تنها زیرساخت‌های نظامی بلکه رهبران کلیدی را نیز هدف بگیرد.

زمان‌بندی و دامنه حملات
موج اول، رأس ساعت ۳:۱۰ بامداد آغاز شد و اهدافی در نطنز، اصفهان و شمال تهران را هدف گرفت. موج دوم در ساعت ۵:۳۰ با تمرکز بر پایگاه‌های همدان، کرمانشاه و زنجان ادامه یافت. موج سوم، ساعت ۸:۴۵ صبح، بر مراکز هسته‌ای فردو و انبارهای موشکی در اطراف دماوند و سمنان متمرکز شد. دو موج دیگر بین ساعت‌های ۱۰:۳۰ تا ۱۳:۰۰ اجرا شد که اهدافی از جمله دفاتر سایبری سپاه، خانه‌های فرماندهان بلندپایه و مراکز پدافند در شمال پایتخت را هدف قرار دادند.
درمجموع، بیش از ۱۰۰ نقطه راهبردی نظامی، امنیتی، و زیرساختی در سراسر ایران مورد حمله قرار گرفت. حملات با دقت بسیار بالا صورت گرفت و به‌طور همزمان از جنگنده‌های رادارگریز، پهپادهای مسلح و عملیات سایبری بهره‌برداری شد.

تلفات انسانی و چهره‌های کشته‌شده
بر اساس گزارش‌های رسمی، دست‌کم ۷۸ نفر در جریان این حمله کشته و بیش از ۳۲۰ نفر زخمی شدند. منابع غیررسمی این عدد را تا ۹۰ کشته نیز اعلام کرده‌اند. اما آنچه اهمیت ویژه دارد، فهرست افراد بلندپایه‌ای است که در این حمله جان باختند. دست‌کم ۲۰ نفر از مقامات ارشد نظامی و دانشمندان هسته‌ای جمهوری اسلامی در ساعات ابتدایی این عملیات کشته شدند.
در میان آن‌ها نام‌هایی چون سردار حسین سلامی (فرمانده کل سپاه)، سردار محمد باقری (رئیس ستاد کل نیروهای مسلح)، سردار غلامعلی رشید (فرمانده قرارگاه خاتم‌الانبیا)، و سردار امیرعلی حاجی‌زاده (فرمانده نیروی هوافضای سپاه) به چشم می‌خورد. همچنین چهره‌هایی چون دریابان علی شمخانی (عضو مجمع تشخیص مصلحت)، فریدون عباسی و محمدمهدی تهرانچی (دانشمندان برجسته هسته‌ای)، و چند تن از مشاوران نظامی بیت رهبری کشته شدند. فرماندهان پدافند هوایی، یگان پهپادی، و مسئولان پروژه‌های موشکی نیز در میان کشته‌شدگان بودند.

تسلیحات به‌کاررفته توسط اسرائیل
در این عملیات، بیش از ۲۰۰ فروند جنگنده پیشرفته (F-35I و F-16I) شرکت داشتند. بیش از ۳۳۰ موشک هدایت‌شونده، بمب‌های لیزری و JDAM، و پهپادهای نفوذی مورد استفاده قرار گرفت. شبکه‌ای از جاسوسان میدانی موساد پیش از شروع عملیات در خاک ایران فعال بوده و اهداف کلیدی را با دقت نشانه‌گذاری کرده بودند. حملات سایبری همزمان با شروع موج اول، سامانه‌های پدافند ایران را مختل کرد.

واکنش پدافند هوایی ایران
پدافند هوایی ایران با تأخیر چشمگیر و پرسش‌برانگیزی مواجه بود. با وجود آنکه نخستین موشک‌ها در ساعت ۳ بامداد شلیک شدند، پدافند فعال و سازمان‌یافته تنها از حوالی ساعت ۱۹:۳۰ همان روز آغاز شد. در طول این ۱۶ ساعت، تقریبا هیچ سامانه موشکی فعالی مستقر نبود. فقدان واکنش فوری از سوی ارتش و سپاه، نه‌تنها به ابعاد تلفات افزود، بلکه پرسش‌های جدی درباره توان دفاعی جمهوری اسلامی ایران و هماهنگی میان فرماندهی و اجرا به‌وجود آورد.
شایان ذکر است که در دی‌ماه ۱۳۹۸، یک فروند هواپیمای مسافربری اوکراینی با ۱۷۶ سرنشین توسط پدافند سپاه ساقط شد. آن فاجعه، خاطره‌ای تلخ و ماندگار در ذهن افکار عمومی ایرانیان برجای گذاشته و هنوز در وجدان عمومی زنده است.


پاسخ ایران: وعده صادق III
در ساعت ۲۳:۴۵ همان شب، ایران با شلیک بیش از ۱۵۰ موشک بالیستیک و ۱۰۰ پهپاد شاهد به اهدافی در اسرائیل پاسخ داد. اهداف شامل تل‌آویو، حیفا، پایگاه هوایی نفتیم، مراکز هسته‌ای دیمونا و مناطقی در جنوب اسرائیل بود.
در این حمله، دست‌کم ۳ نفر کشته و بیش از ۶۰ نفر زخمی شدند. منابع اسرائیلی از شلیک سامانه‌های پدافند و انهدام بخشی از حملات خبر دادند، اما تصاویر هوایی، آتش‌سوزی‌ها و انفجارهایی در حومه برخی شهرها را تأیید می‌کند.


جمع‌بندی

روز نخست جنگ میان ایران و اسرائیل، نقطه عطفی در تاریخ تحولات خاورمیانه بود. اسرائیل با بهره‌گیری از ابزارهای اطلاعاتی، سایبری، و تکنولوژی پیشرفته، یکی از دقیق‌ترین عملیات‌های نظامی چند دهه اخیر را به اجرا گذاشت. ایران نیز با حمله موشکی و پهپادی گسترده، خواست نشان بدهد که ظرفیت واکنش فوری را دارد، گرچه این واکنش بعد از فاجعه انسانی بزرگی در خاک خود صورت گرفت. میزان تلفات، چهره‌های از دست‌رفته، و ضعف در هماهنگی دفاعی جمهوری اسلامی، نشان‌دهنده تکانه‌ای شدید در ساختار حاکمیتی ایران است. از گروه‌های سیاسی محدود و رسمی که بگذریم جامعه ایرانی هنوز واکنش مشخص و گسترده‌ای به آنچه در حال وقوع است نشان نداده جز آنکه در شبکه‌های اجتماعی مجموعه‌ای از بیم‌ها و امیدها و گفت‌وگوها جریان دارد. در ساعات و روزهای آینده هم میدان جنگ روشن‌تر می‌شود، هم صحنه جامعه.

پوستر اعتصاب (1).jpg

چرا اعتصاب کامیون‌داران ایران در سال ۹۷ شکست خورد
و چگونه می‌توان در سال ۱۴۰۴ موفق شد؟

دلایل شکست اعتصاب ۹۷

۱. سرکوب امنیتی: دولت با دستگیری گسترده معترضان، تهدید به اتهامات سنگین مانند "محاربه"، و استفاده از تانکرهای نظامی برای شکستن اعتصاب، فشار شدیدی بر رانندگان وارد کرد. این اقدامات، روحیه معترضان را تضعیف کرد. ۲. فقدان تشکل‌های صنفی: نبود اتحادیه‌های مستقل و منسجم، هماهنگی و مذاکره مؤثر را غیرممکن کرد. اعتصاب بدون رهبری متمرکز، پراکنده ماند. ۳. عدم همراهی گسترده اصناف دیگر: اگرچه سندیکای کارگران شرکت واحد و برخی رانندگان اتوبوس به اعتصاب پیوستند، اما فقدان حمایت فراگیر از اصناف دیگر، مانند کارگران صنعتی یا بازاریان، مانع تبدیل شدن آن به جنبشی ملی شد. ۴. وعده‌های غیرواقعی: وعده‌های دولت، مانند افزایش کرایه‌ها بر اساس تن-کیلومتر، مقطعی بود و مشکلات ساختاری مانند گرانی لوازم یدکی را حل نکرد.

 

عوامل موفقیت اعتصاب کامیون‌داران در سال ۱۴۰۴
۱. تشکیل شبکه‌های هماهنگ‌کننده: کامیون‌داران باید شبکه‌های غیررسمی یا تشکل‌های موقت برای هماهنگی و رهبری ایجاد کنند، حتی در نبود اتحادیه‌های رسمی.
۲. جلب حمایت اصناف دیگر: ایجاد ائتلاف با کارگران، رانندگان اتوبوس، و کسبه بازار می‌تواند فشار بر دولت را چندبرابر کند. اطلاع‌رسانی گسترده در شبکه‌های اجتماعی، مانند آنچه در اعتصابات هند دیده شد، برای جلب حمایت مردمی ضروری است.
۳. مطالبات مشخص و قابل مذاکره: تعیین خواسته‌های روشن، مانند افزایش پایدار کرایه‌ها یا کاهش عوارض، امکان مذاکره با دولت را بالا می‌برد.
۴. حمایت مردمی: تشویق مردم به حمایت از اعتصاب از طریق اطلاع‌رسانی درباره تأثیر مشکلات کامیون‌داران بر زنجیره تأمین، می‌تواند فشار اجتماعی را افزایش دهد. ۵. مقاومت در برابر سرکوب: ایجاد مکانیزم‌های حمایتی، مانند صندوق‌های کمک مالی برای رانندگان بازداشت‌شده، می‌تواند از تضعیف روحیه جلوگیری کند.

فروپاشی آبی ایران

4 خرداد 1404

حجم آب مخازن سدهای ایران تا ۴ خرداد ۱۴۰۴ تنها ۵۲ درصد پر شده است و نسبت به سال گذشته ۲۳ درصد کاهش یافته است. میزان ورودی آب، ۲۰.۱۸ میلیارد متر مکعب بوده که نسبت به سال گذشته ۴۱ درصد کاهش داشته است. میزان خروجی آب سدها نیز ۱۷.۸۰ میلیارد متر مکعب ثبت شده که نسبت به سال گذشته ۱۸ درصد کاهش یافته است. ارتفاع کل ریزش‌های جوی کشور ۱۴۱.۷ میلی‌متر بوده که نسبت به مدت مشابه سال قبل ۴۰ درصد کاهش داشته است.


پیامدهای احتمالی وضعیت آب ایران:

۱. تنش آبی شدید در تابستان ۱۴۰۴

با کاهش شدید منابع آب، به‌ویژه در ماه‌های گرم، احتمال جیره‌بندی آب در بسیاری از استان‌ها، به‌ویژه در مرکز و شرق کشور، بسیار زیاد است.

۲. افزایش خطر فرونشست زمین

افت شدید سطح آب‌های زیرزمینی، که اغلب برای جبران کمبود آب سطحی برداشت می‌شود، باعث تشدید پدیده فرونشست زمین به‌ویژه در استان‌هایی مانند تهران، فارس، اصفهان، خراسان رضوی و یزد خواهد شد.

3. کاهش تولید برق آبی

کاهش ورودی آب به سدها به معنی کاهش ظرفیت نیروگاه‌های برق‌آبی است، که منجر به افزایش خاموشی‌ها یا فشار بیشتر به نیروگاه‌های حرارتی (و سوخت‌های فسیلی) می‌شود.

4. خطر برای بخش کشاورزی

با کاهش شدید منابع آبی، وزارت نیرو احتمالاً تخصیص آب کشاورزی را در بسیاری از مناطق کاهش خواهد داد. این مسأله به معنی کاهش تولید محصولات کشاورزی، گرانی مواد غذایی، و مهاجرت روستاییان به شهرهاست.

5. افزایش مهاجرت اقلیمی

در مناطق روستایی با کمبود شدید آب، شاهد افزایش «مهاجرت اقلیمی» خواهیم بود؛ پدیده‌ای که به حاشیه‌نشینی شهری، فقر و افزایش آسیب‌های اجتماعی منجر می‌شود.

6. افزایش نارضایتی و بحران اجتماعی

در شرایطی که بحران اقتصادی، گرانی و بیکاری نیز وجود دارد، کاهش منابع آب می‌تواند به یک عامل تشدیدکننده نارضایتی عمومی و حتی اعتراض‌های اجتماعی تبدیل شود.

Gemini_Generated_Image_2xkbzj2xkbzj2xkb.jpg
خاورمیانه در آستانه تحول یا فاجعه؟

مذاکرات در بن‌بست، اسرائیل آماده حمله:
خاورمیانه در آستانه تحول یا فاجعه؟

مذاکرات غیرمستقیم ایران و ایالات متحده بار دیگر به بن‌بست رسیده است. این مذاکرات که با میانجی‌گری عمان و با هدف مدیریت تنش‌های هسته‌ای ایران در جریان بود، به دلیل اختلافات عمیق بر سر حق غنی‌سازی اورانیوم، پیشرفتی نداشته است. به گزارش اکسیوس، استیو ویتکاف، فرستاده ویژه دونالد ترامپ، در مذاکرات اخیر در مسقط پیشنهاد توافقی کتبی ارائه کرده بود، اما ایران این پیشنهاد را که مشروط به توقف کامل غنی‌سازی بود، رد کرد. این بن‌بست نه‌تنها امیدی برای توافق ایجاد نکرده، بلکه به گفته یک مقام اسرائیلی، بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل، منتظر "چراغ سبز" یا حتی "ناامیدی کامل" ترامپ از مذاکرات است تا طرح حمله به تأسیسات هسته‌ای ایران را پیش ببرد. پرس‌تی‌وی، رسانه وابسته به جمهوری اسلامی، نیز ادعا کرده که آمریکا از نظر سیاسی اهداف مشترکی با اسرائیل در تهدید ایران دنبال می‌کند. اما آیا این بن‌بست صرفاً فرصتی برای خرید زمان توسط ایران بوده یا زمینه‌ساز بحرانی بزرگ‌تر در منطقه است؟

اوکراین و روسیه: نقش میانجی‌گری ترامپ و تردیدهای اروپا

در جبهه‌ای دیگر، مذاکرات برای پایان جنگ اوکراین نیز در پیچ‌وخم‌های دیپلماتیک گرفتار شده است. دونالد ترامپ که از زمان بازگشت به کاخ سفید در ژانویه 2025 تلاش کرده نقش میانجی را در این بحران ایفا کند، معتقد است روسیه به دلیل کنترل بخش‌های وسیعی از خاک اوکراین، دست برتر را در مذاکرات دارد. او در گفت‌وگو با بی‌بی‌سی اظهار داشت که نشانه‌های قوی از آمادگی مسکو برای صلح وجود دارد، اما تماس اخیر او با ولادیمیر پوتین نشان داد که توافق آتش‌بس همچنان دور از دسترس است. ولودیمیر زلنسکی، رئیس‌جمهور اوکراین، با پذیرش آتش‌بس 30 روزه پیشنهادی آمریکا در جده، توپ را به زمین روسیه انداخته است. با این حال، اروپا نسبت به رویکرد ترامپ بدبین است. امانوئل مکرون، رئیس‌جمهور فرانسه، تأکید کرده که اوکراین باید در هر مذاکره‌ای حضور داشته باشد و اروپا آماده است تا برای حفظ امنیت خود کنار کی‌یف بماند. کی‌یر استارمر، نخست‌وزیر بریتانیا، نیز این آتش‌بس را "لحظه‌ای مهم" خوانده، اما خواستار تلاش مضاعف برای صلح پایدار شده است. اروپا نگران است که معامله‌محوری ترامپ، که به دنبال دستاوردهای سریع دیپلماتیک است، ممکن است به تضعیف جبهه متحد ناتو منجر شود، به‌ویژه با توجه به تهدیدات پوتین علیه کشورهای بالتیک.

غزه: واکنش‌های اروپا و تشدید تنش‌ها

در غزه، وضعیت انسانی همچنان وخیم است. اسرائیل عملیات نظامی گسترده‌ای با عنوان "ارابه‌های گدعون" را در مناطق محوری غزه آغاز کرده و حملات هوایی به شمال و مرکز این منطقه ادامه دارد. طرح پیشنهادی مصر برای بازسازی غزه که مورد حمایت کشورهای عربی و چهار کشور اروپایی قرار گرفته، با هزینه‌ای بالغ بر 53 میلیارد دلار، به دلیل مخالفت اسرائیل و دونالد ترامپ، که طرحی برای تبدیل غزه به "ریویرای خاورمیانه" ارائه کرده، عملاً متوقف شده است. واکنش‌های اروپا به اقدامات اسرائیل در غزه تندتر شده است. پس از تیراندازی ارتش اسرائیل به یک کاروان دیپلماتیک در کرانه باختری و ادامه نگرانی‌ها از قحطی در غزه، اتحادیه اروپا و بریتانیا این اقدامات را محکوم کرده‌اند. بریتانیا حتی مذاکرات تجاری با اسرائیل را تعلیق کرده و وزرای خارجه کشورهای اروپایی از نقش تشکیلات خودگردان فلسطین در آینده غزه حمایت کرده‌اند. این موضع‌گیری‌ها نشان‌دهنده شکاف رو به رشد بین اروپا و اسرائیل است، در حالی که آمریکا همچنان حامی اصلی تل‌آویو باقی مانده است.

حمله به ایران: سود و زیان برای اسرائیل

اسرائیل که خود را در "هفت جبهه" درگیر می‌بیند – از حزب‌الله لبنان تا حماس در غزه و حوثی‌ها در یمن – معتقد است که حمله به تأسیسات هسته‌ای ایران می‌تواند برنامه هسته‌ای تهران را سال‌ها به عقب بیندازد و قدرت بازدارندگی‌اش را تقویت کند. طبق گزارش اکسیوس، ارتش اسرائیل تمرین‌های گسترده‌ای برای چنین حمله‌ای انجام داده و انتظار حمایت اطلاعاتی و نظامی آمریکا را دارد. با این حال، این اقدام خطراتی جدی به همراه دارد. ایران تهدید کرده که پاسخش "ویرانگر" خواهد بود، و این می‌تواند به جنگی منطقه‌ای منجر شود که پای آمریکا و حتی اروپا را به میان بکشد. برای اسرائیل، موفقیت چنین حمله‌ای می‌تواند به معنای تضعیف دشمن اصلی‌اش، یعنی ایران، و تقویت موقعیت نتانیاهو در داخل باشد. اما شکست یا تلافی ایران می‌تواند هزینه‌های گزافی به اقتصاد و امنیت اسرائیل تحمیل کند.

موضع ترامپ: معامله یا تهدید؟

دونالد ترامپ در مذاکرات با ایران رویکردی دوگانه اتخاذ کرده است. او از یک سو به دنبال "توافقی ساده" برای جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هسته‌ای است و مذاکرات را "بسیار جدی" توصیف کرده. از سوی دیگر، او بارها هشدار داده که در صورت شکست مذاکرات، اقدام نظامی علیه ایران محتمل است. با این حال، برخی منابع اسرائیلی معتقدند که مذاکرات جاری می‌تواند دست تل‌آویو را برای حمله به ایران محدود کند، زیرا موفقیت دیپلماتیک برای ترامپ اولویت دارد. سخنگوی شورای امنیت ملی کاخ سفید نیز تأکید کرده که موضع ترامپ همچنان "مذاکره یا جنگ" است. این رویکرد نشان می‌دهد که ترامپ، در حالی که به دنبال دستاورد دیپلماتیک در خاورمیانه است، ممکن است در صورت فشار اسرائیل یا بن‌بست کامل مذاکرات، به اقدام نظامی رضایت دهد، هرچند او علناً تکذیب کرده که مانع حمله اسرائیل به ایران شده است.

جمع‌بندی: لبه پرتگاه یا فرصت دیپلماسی؟

خاورمیانه در آستانه تحولات سرنوشت‌ساز قرار دارد. بن‌بست مذاکرات ایران و آمریکا، آمادگی اسرائیل برای حمله، و تنش‌های جاری در غزه و اوکراین، منطقه و جهان را در موقعیتی شکننده قرار داده است. اروپا تلاش می‌کند با حمایت از اوکراین و انتقاد از اسرائیل، نقش متعادل‌کننده‌ای ایفا کند، اما نفوذ آن در برابر رویکرد معامله‌محور ترامپ محدود است. برای ایران، مذاکرات غیرمستقیم شاید زمان خریده باشد، اما خطر اقدام نظامی اسرائیل همچنان جدی است. آیا دیپلماسی می‌تواند از فاجعه جلوگیری کند، یا منطقه به سمت جنگی فراگیر پیش می‌رود؟ پاسخ به این پرسش به تصمیمات آتی در رم، دوحه و واشنگتن بستگی دارد.

bottom of page